🔆 در نعتِ حسین -سلام الله علیه-
✍ فریدالدین عطار نیشابوری
کیست حق را و پیمبر را
ولی
آن حسنسیرت، حسین بن علی
آفتابِ آسمانِ معرفت
آن محمّدصورت و حیدرصفت
نُه فلک، را تا ابد، مخدوم بود
زانکه او سلطانِ دَه
معصوم بود*
قُرّةالعینِ امامِ مجتبی
شاهدِ زهرا، شهیدِ کربلا
تشنه او را دشنه آغشته به خون
نیمکشته گشته سرگشته به خون
آن چنان سَر خود، که برّد بیدریغ
کآفتاب از دردِ آن شد زیرِ میغ
گیسوی او تا به خون آلوده شد
خونِ گردون از شَفق پالوده شد
کی کنند این
کافران با این همه
کو محمد کو علی کو فاطمه؟
صد هزاران جانِ پاک انبیا
صفزده بینم به خاکِ کربلا
در تموزِ کربلا، تشنهجگر،
سر بریدندش چه باشد زین بتر؟
با جگرگوشهیْ پیمبر این کنند
وانگهی دعویّ ِ داد و دین کنند
کفرم آید هرکه این را دین شمرد
قطع باد از بُن زُفانی کین شمرد
هرکه در رویِ چنین آورد تیغ
لعنتم از حق بدو آید دریغ
کاشکی ای من سگِ هندویِ او
کمترین سگ بودمی در کوی او
یا درآن تشویر آبی گشتمی
در جگر او را شرابی گشتمی
مصیبتنامه، عطّار نیشابوری
به مقدّمه، تصحیح و تعلیقات
محمدرضا شفیعی کدکنی،
ویرایش اول، تهران، سخن: ۱۳۸۶، ص ۱۴۶
____
▪️تعلیقات استاد شفیعی کدکنی:
*زانکه او سلطان دَه معصوم بود...
[سلطان را به معنیِ درجهٔ نظامیِ عصرِ خود به کار برده است. چنانکه در اسرارالتّوحید، «سلطان» را در مورد سوری بن المعتز امیر خراسان به کار برده است و به عنوان «سلطانِ مسعود» یعنی رئیس و فرماندهای که از جانب مسعود غزنوی تعیین شده است.
دَه معصوم، منظور ائمهٔ بعد از حضرت امام حسین ع است ولی از روی قاعده باید نُه معصوم گفته باشد، زیرا امام حسین ع خود سومین امام از دوازده امام است و بعد از او دَه امام وجود ندارد. عجبا که عینِ همین تعبیر را در مورد آن حضرت در مختارنامه ۹۰ نیز دارد.
ای گوهرِ کانِ فضل و دریای علوم
وز رایِ تو درّ ِ دُرجِ گردون منظوم
در هفت فلک ندید و در هشت بهشت
نُه چرخ، چو تو، پیشروِ دَه معصوم
ترتیب هنری اعداد از ۹، ۸، ۷ و دَه، مجال این را نمیدهد که عدد دَه را تصحیفِ نُه بدانیم.
▪️
مسألهٔ اعتقاد به عصمتِ امامانِ شیعه در آثار عطار منحصر در این دو مورد مذکور در مختارنامه و مصیبتنامه نیست. در منطقالطیر نیز گفته است، در حق امام علی بن ابیطالب ع
مرتضایِ مجتبا، جفت بتول
خواجهٔ معصوم، داماد رسول
نیز، تعلیقات مختارنامه، ۳۹۶.
▪️تنها چیزی که به ذهن میرسد این است که در آن روزگار وقتی کسی «پیشرو» یا «سلطان» مجموعهای از افراد میشده است، خود او هم جزء آن معدود به حساب میآمده است. فرماندهٔ ۱۰۰ نفر یعنی ۹۹+۱ و جمعا ۱۰۰ نفر. پس سلطان دَه معصوم یعنی در جمعی که دَه تناند، سلطانِ آن جمع است.]
مصیبتنامه، ۵۲۳-۵۲۴.
@horqlia