🔴 چراحاج قاسم وصیت کردمراکنارشهید حسین یوسف اللهی دفن کنید؟ 🔻 ❇️ دو نیروی شناسایی ازماجدا شدند و بالباس غوّاصی جلو رفتند هرچه صبرکردیم،برنگشتند ناچارقبل ازروشن شدن هوابه مقر برگشتیم محمّدحسین مسؤول اطّلاعات لشکر ثارالله بود، به حاج قاسم فرمانده لشکر خبرداد. 🔹حاج قاسم: بایدبه قرارگاه خبر بدهم اگر اسیرشده باشند،دشمن ازعملیّات ماباخبر میشود! 🔹محمدحسین:تافرداصبرکنید امشب تکلیف این دو رامشخّص میکنم 🔹صبح حسین راخوشحال دیدم 🔹پرسیدم:چه شد؟به قرارگاه خبردادید؟ 🔹گفت: نه. پرسیدم:چرا؟! 🔹مکثی کردوگفت:دیشب هردو رو دیدم اکبرموسایی پور وحسین صادقی باخوشحالی گفتم:الآن کجاهستند؟ 🔹گفت:درخواب دیدم اکبرجلوبود و حسین پشت سرش اکبرخیلی نورانی بود میدانی چرا؟ اکبردردرون آب هم، نمازشبش ترک نمیشد درثانی اکبرنامزدداشت، پس نصف دینش را انجام داده بود،امّا صادقی مجرّدبود. اکبردرخواب گفت:ناراحت نباشید عراقیهامارانگرفته اند،مابرمیگردیم 🔹پرسیدم:چطور؟!  🔹گفت:شهیدشده اند،امشب جنازه هایشان راآب میآوردلب ساحل من به حرف محمدحسین مطمئن بودم شب نزدیک ساحل ماندم. ✅ آخرشب نگهبان ساحل گفت:چیزی رو آبه بله پیکرصادقی امدو بعداکبر...!