خلاصه یه جریان و خاطره توپ و دست اول از شهید ابراهیم هادی. شهید ابراهیم هادی زمان اوائل جنگ با یکی از دوستاش اومده بودن شهر قم، متوجه میشن یه شیر فروش داره توی شیر آب قاطی می کنه.شهید هادی طرف رو نصیحت می کنه که این کار حرام هستش و اونم دلیل می آورده که اگه این کار رو نکنم نمی صرفه و...! در این حین یه روحانی سید وارد میشه و وقتی متوجه جریان میشه هی میگه خدا باعث و بانیش رو لعنت کنه! اول فکر می کنن منظورش شیر فروشه هستش، ولی می بینن داره امام خمینی ره لعنت می کنه! شهید هادی هم یه سیلی محکم میزنه تو گوش این آخوند و طرف میخوره زمین و کار میکشه به کلانتری و باقی قضایا. اگه گفتین اون آخوند سید کی بوده؟! سید صادق شیرازی بله.ابراهیم هادی الکی ابراهیم هادی نشد و سید صادق شیرازی هم الکی آدمی نشد که الآن هستش. کامل این خاطره و کلی خاطره دست اول از شهید ابراهیم هادی رو می تونین در کتاب«جوانمرد» بخونین که پیاده شده مصاحبه با دوستان و همرزمان این شهید هستش. برام جالب بود که تو متن کتاب خیلی از اسامی افرادی که تو خاطرات اومده رو سیاه کردن تا شناخته نشن! خودتون ببینین جالبه.