در ماجرای شام بعد از آنی که روزهای متوالی، امام سجاد را با همه اسیران در وضع ناهنجار و نابسامانی نگه داشتند، یک وضع کاملا اسارت بار، یزید به نظرش رسید که امام سجاد را با خود به مسجد ببرد و در مقابل مردم از لحاظ روحی هم، امام را تضعیف کند و کاری کند که مبادا تبلیغات مخالفان او و طرفداران امام که همه جا بودند، تأثیری در وضع حکومت او بگذارد. امام سجاد در آن مجلس رو کرد به یزید گفت، اگر بگذاری، من هم بر روی این چوبها بروم و با مردم حرف بزنم. یزید فکر نمی کرد که فرزند پیغمبر، یک جوانی که اسیر است، بیمار است، قاعدتا در این مدت به قدر کافی از لحاظ روحی تضعیف شده، بتواند خطری برای او محسوب بشود؛ اجازه داد. امام سجاد بالای منبر رفت و فلسفه امامت و ماجرای شهادت و جریان طاغوتی حکومت اموی را در مرکز این حکومت برملا کرد. کاری کرد که مردم شام شورش کردند. یعنی امام سجاد این شخصیت عظیمی است که در مقابل عبیدالله زیاد، در مقابل انبوه جمعیت فریب خورده شام، در دستگاه اموی، در مقابل مأمورین یزید، نمی ترسد، حرف حق را می زند، روشنگری می‌کند. این چنین نیست که برای او زندگی، مایه و مقداری داشته باشد. 📚 انسان ۲۵۰ساله مقام معظم رهبری 👇 https://bookroom.ir/fb/2858