واژه ی «ابتلاء» در قرآن معنایی ظریف دارد: امتحانی سخت که مبتلا را پژمرده و رنجور می‌سازد. و عاشق می‌باید در کوره‌ی ابتلائات، صداقت و پایمردی خود را به منصه‌ی ظهور گذارد؛ تا کاذب از صادق ونم از یم و منافق از مؤمن جدا گردد. و به تناسبی که محبوب بلندمرتبه‌تر است، ابتلاء نیز سخت تر می گردد؛ تا به آنجا که می‌باید ابراهیم‌وار، کُنه قلب خود را در طبق اخلاص نهد و خنجر بر حنجر اسماعیل خود کشد و با ذبح جگرگوشه‌ی خویش، در حقیقت خود را در مسلخ عشق قربانی سازد و فقر و هجر و اتهام و بیماری و غربت از هاجر و فرزندش را تحمل نماید تا شاید مقام امام عاشقان بر او ارزانی شود. 《وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا...》 و چون پروردگارِابراهیم، وی را با صحنه‌هایی بیازمود و او به حد کامل از عهده‌ی آن امتحانات برآمد، به وی گفت: من تو را امام قرار دادم... و در این میان، سلسله جنبان عاشقان عالم، حضرت اباعبدالله الحسین است که رسم عاشقی و صبر و سوز و هجر و اتهام را با همه‌ی هستی خود به میدان آورد. پس بدیهی است که مشتاقان حضرتش نیز باید فروغی از جلوه‌ی عاشقی را در زیارت حضرتش ابراز نمایند، و در این مسیر، هرآنچه مصیبت سنگین‌تر، در فرهنگ عاشقی لذیذتر و ابراز عشق و صفا با محبوب به صداقت نزدیک تراست؛ که 《إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ》 همانا بلاکش ترین مردم انبياء هستند، و پس از ایشان پیروانشان، و هرکه پیروتر، بلاکش تراست. عاشق آن به که دائم در بلابی ایوب آسا به کرمان مبتلا بی حسن آسا به دستش کاسه‌ی زهر حسین آسا به دشت کربلا بی بنابراین، هرچند پیاده روی که برای زیارت اولیای الهی توصیه شده با قواعد عقلانی سازگار نیست، ولی در مکتب عاشقی، کم ترین جلوه ابراز صداقت برای سالکان، تحمل شداید راه «کوی محبوب» است. و در این میان، اگر زیارت سیدالشهداء اشرف زیارات است، رنج بردن در اکتساب کیمیای حسینی نیز اشرف ابتلائات است. 📚 کتاب ادب حضور استاد فیاض‌بخش @hoseindarabi