نمیدونم چی شد که مهمونی کاروان کربلا، به لهو لعب کشیده شد🤦♂😂
هیشکی در جریان نبود
١۵ اردیبهشت تولد نورا هستش. دیدیم مامان بزرگ بابابزرگا که بالاخره میخوان تولد بگیرن و کلی تو زحمت بیفتن، بیخبر خودمون بگیریم که تو زحمت کادو هم هیشکی نیفته. همه چی داشت معنوی پیش میرفت که کیک اومد و تولد مختصری گرفته شد با اندکی آهنگ ان شاء الله مجاز. خلاصه هرچی زده بودیم پرید😂. فکر کنم همسایههامونم ترک برداشتن، اولش صدای سخنرانی و روضه از خونهمون اومد، آخرش صدای دست و جیغ و هورا😩😆
البته بنده بعنوان گشت ارشاد نظارت داشتم رو اعمال مهمانان