تو غذاها خیلی ماهی دوست دارم. چندماه پیش یه مقداری ماهی خریدم. یه وعده خوردیم. یه مقداری موند تو یخچال. امروز هوس ماهی کردم. می‌خواستم به خانم بگم شب ماهی درست کنه. گفتم نمی‌گم. هرچی خانوم خونه درست کنه بدون چون‌و‌چرا می‌خوریم. انگشتامونم می‌خوریم. یکم فاز معنوی هم برداشتم. گفتم خیلیا نون‌شب ندارن بخورن، ما غذا انتخاب کنیم؟ بیخیال. هرچی روزیمون باشه می‌خوریم. کلا زیاد تو غذا و نوع غذا دخالت نمی‌کنم. خب شاید نتونه درست کنه. یا سختش باشه. حتی الزامی هم ندارم حتما غذا درست کنه. البته ایشون درست می‌کنه. ولی من انتظاری ندارم. چون خونه‌داری واقعا سخته. بچه‌داری هم سخت‌تر. حالا ماهم هی اُرد بدیم این‌کارو بکن. اون کارو نکن. دور از انصافه. این‌طور آدمی هستم من. داشتم میومدم خونه. هنوز تو فکر ماهی بودم. تو آسانسور باخودم فکر کردم، گفتم چه بسا به دل‌خانومم افتاده باشه ماهی درست کرده باشه. خدارو چه دیدی؟ آخه بعضی وقتا این‌طوری میشه. مخصوصا خدا برای بندگان خالصش جور می‌کنه😊 داخل خونه شدم. یکم گذشت خانومم گفت می‌خواستم ماهی بذارم امشب. دیدم کارام زیاده بیخیال شدم. گفتم نون‌پنیر بخوریم.😢 البته نون‌پنیرم دوست دارم. خودم گفتم چندشب یکبار نون‌پنیر بخوریم. حتی ماهی رو گذاشته بود بیرون یخش بازشه😭😭 یه قدم با ماهی فاصله داشتما. تو مشتم بود. @Hoseindarabi