اعتراف کنیم ما ذوق آن را داشتیم که انسان سیاسی تولید کنیم بله سیاست دانستن لازم است، شناخت گرگ از انسان، دفاع از تجاوز و... اما این همه نبود. ما از شلوغی راهپیماییهای روز قدس و بیست و دوم بهمن ذوق میکردیم ولی از سردی روابط همان خانواده‌های حضور یافته در راهپیمایی نمی‌ترسیدیم. ما تلاش کردیم از هشت صبح تا دوازده ظهر، به آن ذغال سرخ احساس دختر سیزده چهارده ساله بفهمانیم چرا انقلاب کرده‌ایم اما برایمان مهم نبود که از ۲ بعد از ظهر تا دوازده شب تخیل و احساسش را چه میکند؟ خودش را میشناسد یا نه؟ ما چه قدر تلاش کردیم حال بد آدم‌ها را درک کنیم؟ ما مغرور از اتصال به وحی و دست برتر، یادمان رفت برای شناخت انسان تلاشی کنیم. ما همه‌ی احساس آدمی را ساده‌سازی کردیم ما فرق افسردگی از دل گرفتگی های عصر جمعه را نمیدانیم. ما ذوق تصرف در درون توسط فلان آیت الله را داشتیم که با معجزه همه چیز را حل کند. ما مذهبی ها دوست داریم همه چیز با کلید "این دنیا محل امتحان و گذر است"، حل کنیم. حال بد آدم ها را ما حصل ذات این جهان تعریف کنیم و با مخدر به ظاهر عرفانی به هر تشویش و ترس و اضطراب یا غم درونی آدمها بگوییم: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ» ✍ محمد حسین تیرآور | عضوشوید 👇 @hosein_darabi