خیلی دلم امسال اربعین میخواست، وقتی دیدم ۶۰ هزار نفر ظرفیت دادن برای سفر، دیدم خیلی سخت شده از طرفی هم هنوز دز دوم واکسنمو نزده بودم. یکی از رفقا که تو وزارت مشغول کار بود گفت غمت نباشه من ردیف میکنم خودمم واکسن نزدم صفحه اول پاسپورتت رو بفرست. خودم خیلی دلم به این مدل رفتن رضایت نمی‌داد، یه جورایی پارتی و رانت بود، سفر اربعین این مدلی شایسته نیست بنظرم. 🔻چندروز گذشت پیام یکی از دوستان مستندساز رو دیدم که نوشته بود پیج‌هایی که علاقمند هستن برای سفر اربعین و ترجیحاً بالای ۲۰کا فالوور دارن پیام بدن. عذرخواهی هم کرد که اینجا تعداد فالوور و ممبر بخاطر این هست که مدیر این صفحات مجازی قراره نایب الزیاره افراد بیشتری در سفر اربعین باشن منم پیام دادم و همه پیجامو معرفی کردم و گفتم تک دز واکسن زدم و دومیشم ان شاء الله می‌زنم اینجا🔻 مربوط معاونت مجازی صداوسیما بود، یه عده فعال مجازی، خبرنگار، مستندساز و... رو. میخواستن بفرستن کربلا خلاصه گفت اسم شما بعنوان فعال مجازی تایید شده.😍 بالاخره یه جا کاها و تعداد فالوورا بدردم خورد. البته همش باخودم فکر می‌کردم نکنه اینجاهم رانت و پارتیه و هردفعه برای خودم دلایل قانع کننده ردیف می‌کردم که نه اینجا دارن کار عاقلانه‌ای میکنن من اگه برم نایب الزیاره یکی دومیلیون از اعضام باشم و حال و هوای اربعین رو ترویج بدم، خب کار عاقلانه‌ای هستش. ولی بازم مردم عاشق اربعین رو میدیدم که در فراق میسوزن دلم می‌گرفت. هی باخودم میگفتم اصل منم نمیرم. خیلی خوش‌خیال بودم که سفرم قطعی شده و حتما میرم، نمیدونستم چه اتفاقاتی قراره برام بیفته 🔻خلاصه گذشت و گذشت تا سامانه سماح باز شد و گفتن برای گرفتن ویزا باید تو سامانه ثبت نام کنید، من هنوز بیست روز از دز اولم میگذشت، تو سامانه قبول نمی‌کرد ثبت نام کنم. از کارشناسان پرسیدم دز دومو میشه زودتر زد، گقتن تا ٢٣ روز بعد میشه، یعنی پنج روز زودتر، سه روز بعد رفتم دز دومو زدم، رفتم تو سامانه سماح، دیدم بسته شده و مینویسه ظرفیت تکمیله. 😩گفتن صبر کنید باز میشه، یک روز، دوروز، سه‌روز صبر کردیم نشد. دوستان معاونت مجازی هم میگفتن داریم با حج و زیارت و جاهای دیگه رایزنی میکنیم هماهنگ کنیم ظرفیتو برای ما باز کنن ولی فایده‌ نداشت ظاهرا. ❇️باخودم گفتم واقعا من ازهمون لیاقت اربعین رو نداشتم، مشخص بود، دلم خیلی شکسته بود. گفتم ناامید نباید بشم برای طلبیده شدن اگر لیافت ندارم باید لیاقت رو پیداکنم، تنها راهش توبه و گریه‌س، اتفافا تو هیأت هم بودم، فضا جون میداد برای گریه و توبه ماهم بغض تو گلومون گیر کرده بود. شب هم رفتم خونه، گفتم نمازشب هم برای توبه خیلی موثره، امشب باید بلند شم نماز شب بخونم، اتفاقا یک ساعت قبل اذان صبح بیدارشدم، ولی دیدم نمیتونم از خواب بلند شم😂 همونجا چندبار گفتم استغفرالله استغفرالله دوباره خوابیدم. گفتم ان شاء الله خدا قبول میکنه. 🔻از طرفی هم اون رفیقمون که از بچه‌های وزارت بود گفت امروز حج و زیارت بودم سماح خودمون رو ردیف کردم، گفتم برای من هنوز اوکی نشده، گفت ای بابا میگفتی درستش میکردم. گفتم ان شاء الله درست میشه، نشه هم خدا بزرگه. باخودم گفتم بیام تو کانالم اینجا یا تو پیجای اینستاگرامم بزنم کی میتونه ویزا برامون ردیف کنه، حتما یکی پیدا میشه، ولی گفتم اینم پارتی و رانت شاید بشه، ولش کن، بذار ببینم چی میشه، خودم میرم حج و زیارت مثل مردم عادی (انقدر من خوبم) 🔻این وسط یه اتفاق دیگه افتاد، یکی از رفقامون به یکی از رفقاش گفته بود این کارش گیره تو حج و زیارت یه صحبت بکن ببین چی میشه، خیلی دلم نبود کسی برام کاری بکنه، میخواستم همون مجموعه معاونت مجازی هرکاری میکنه،همون بشه. گفتم حالا که گفته ببینیم چی میشه، من کارم گیر خورده. این بنده خدا فرداش گفت برو روبروی سفارت عراق طبقه دوم مسجد، هماهنگه، فرداش رفتم پاسپورتو از معاونت مجازی گرفتم رفتم روبروی سفارت، طرف گفت ربطی بما نداره😭 ما اصلا زیرمجموعه حج و زیارت نیستیم. خلاصه مارو فرستاده بودن دنبال نخود سیاه. 😩 نکته عجیب و دردناک ماجرا این بود که تو همین فاصله‌ای که من پاسپورتمو از معاونت مجازی گرفته بودم، معاونت مجازی با حج و زیارت به توافق رسید همه پاسپورتا و لیست‌هارو فرستاده بود حج و زیارت برای ویزا، اسم منم توش بود ولی پاسپورتم دست خودم بود. هیچ دردی بالاتر از این نبود، حتی سکونت در منزل داماد 😃یعنی مجموعه‌ای از احساس‌های مختلف درونم موج می‌زد، خشم و غم، دل‌شکستگی و ناامیدی و.... حال خیلی بدی بود.... لحظه به لحظه مراحل طلبیده نشدنم رو میدیدم و میبینم ادامه دارد....