هوا گرفته، دل ابر و باد خونین است نوای نای چکاوک، چقدر غمگین است رسیده موسم غم، روضه‌ای نمی‌خوانند بقیع بی‌سر و سامانِ باقرِ دین است مدینه شهر پیمبر، سیاه پوشیده به درد و آهِ دمادم به اشک، آذین است شکسته شاخه‌ی طوبی، به خانه‌ی سجاد غمی عظیم به قلب، جهان حق‌بین است هشام! زهر برای عزیز آل رسول ؟ چه دیده‌ای که چنین، قلب تو پر از کین است ؟ به گرد شمع رُخش، یاوران همه جمعند مباحثات صحابه، فصیح و شیرین است به مسلم و به زراره، به مستنیر و بُرید نگاه حضرت باقر، نگاه تحسین است صدوق و شیخ کلینی، منادیان رهش جهاد علمی باقر، جهاد تبیین است دل صنوبری‌اش، غصه‌دار جدش بود تمام عمر، به یاد تنور و خورجین است به چشم دیده تنِ بی سرِ شهیدان را گرفت مجلس روضه، مگر که تسکین است؟ به جسم پاک شریفش کفن رسید اما حسین مانده زمین، داغ او چه سنگین است مزار خاکی باقر، کمی نشان دارد بدون صحن و سرا هم، گداش تامین است @hoseiniye_ye_del