باید قهر کردنمان تازه باشد من خسته‌ام از قهرهای تکراری از این قهرهایی باشد که من با اخم ، یقه‌ی پیراهنت را صاف می‌کنم تو با لبخند نگاهم می‌کنی و یواش درِ گوشم می‌گویی :‏ یقه که کج شد هیچ این دل هم ، از این همه اخم تکه تکه شد می شود آشتی کنی؟