محافظ شخصی ایشان در جماران تعریف کرد که نیمه شب امام برای وضو و ادای نماز شب داخل حیاط کنار شیر آب بودند من هم با خودم می گفتم که من مسلح هستم می توانم با یک شلیک او را بکشم غوغایی در ایران و جهان بر پا کنم و.... پس از انجام وضو امام بلند شد و با محبت و لبخند بر شانه من زد و گفت جوان دیگر از این فکرها نکن محافظ من یکی دیگر است 🆔@shahideakbarzade