#حضرت_رقیه_س_شهادت
خوش آمدی عزیزم، بابای مهربانم
تا پیش من بیایی...، بر لب رسید جانم
ترسیدم اول کار، از این سر بریده
با این سر بریده، هستی تو میهمانم
بد سوخته سر تو، بین تنور خولی
من هم میان انظار، بد سوخت گیسوانم
همرنگ ارغوان است، رنگِ رُخ تو بابا
با این رُخ کبودم، همرنگ ارغوانم
لکنت گرفتن من، تقصیرِ دستِ زجر است
با پای ناتوانم، سربارِ کاروانم
جای نوازش تو، خولی نوازشم کرد
مثل بهار بودم، اما کنون خزانم
تفسیر " اَم حَسِبتَ..." امشب به چشم دیدم
زخمی شده لبانت، شاکی ز خیزرانم
عادت ندارم انقدر از تو جدا بمانم
من را ببر عزیزم، دیگر نمیتوانم...
✍
#علی_میرحیدری
📝
#اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e