تقدیم به کودکان مظلوم به یاد کودکانِ غزه باید غزل‌ها را پریشان‌تر بخوانیم شکوه ردپای سرخ‌شان را میان خون و خاکستر بخوانیم تمام شهر را آواره دیدیم چه‌قدر آن‌جا تن صدپاره دیدیم همین تصویرها باعث شد امروز شهیدان را گل پرپر بخوانیم بیا از پیکر در خون تپیده بیا از نخل‌های سربریده بیا از دست، از انگشت، از چشم بیا از پا، بیا از سر بخوانیم بیا از خاطرات دختری که از اندوه غروب آخرى که از آشوب نگاه آن سری که جدا گردیده از پیکر بخوانیم کمی از اشک‌های چشم مردم کمی از روضه‌های پُرتألُّم کمی از روضه‌های روز هفتم کمی هم از علی‌اصغر بخوانیم پریشان فلسطینم همیشه به اسرائیل بدبینم همیشه نمانده چاره‌ای جز این که هر شب فقط از غربت مادر بخوانیم * * کدامین چشم ناپاک است یارب که دائم در پی این سرزمین است چه عصیانی‌ست در حال شکفتن که شیطان پشت درها در کمین است نه! اسم این غزل آتش‌فشان نیست زمین که جای قتل کودکان نیست چنین با غنچه‌ها نامهربان نیست گمانم این همین نظم نوین است عروسک‌ها اسیر آه هستند چه‌قدر این عمرها کوتاه هستند! ولی صبر خدا اندازه دارد ولی دست خدا در آستین است عروس غوطه‌ور در حجله‌ی خون! به خون غلتیده‌ای همراه مجنون! نباش این روزها دربند مضمون همیشه «درد» مضمون‌آفرین است... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e