سجاده‌ی سجاد پر از اشک روان بود چل سال خودش پای دلش مرثیه خوان بود کابوس حرم از جگرش زخم گرفته چل سال به یاد عطش غم‌زدگان بود با یاد اسیران حرم، آب و غذایش چل سال شب و روز فقط آه و فغان بود چل سال دلش تنگ صدای علی اکبر چل سال وضو ساخت و دلتنگ اذان بود از خاطر او محْو نشد جسم برادر در سینه‌ی آزرده‌ی او داغ جوان بود عمامه‌ی او سوخت، ولی موی سرش نه شرمنده‌ی موی سر دلسوختگان بود چشمان ترش زخم شد از اشک سحرها از آن همه گل در نظرش باغ خزان بود موی سرش از گوشه‌ی گودال سفید است این روضه برای دل او بسکه گِران بود در گوشه‌ای از حجره، به یاد تن عریان یک عمر خودش بود و همین قَدِ کمان بود تا آبِ گوارا به لبش خورد، دلش ریخت لب‌های علی در نظرش آه، عیان بود در کرببلا قاتل او زخمِ سنان شد دروازه‌ی ساعات فقط زخم زبان بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e