بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ از روزن صبح تا تو را دیدم گفتم به خودم تو را چرا دیدم راضی نشدم که جز تو را بینم حق را به جمال مرتضی دیدم پایان مرا به ذوالفقار افکن جز صولت تو اگر فتی دیدم اسمای اله را نظر کردم اوصاف تو را که بارها دیدم معراج، ورق‌ورق فرو رفتم در صفحه‌ی عرش، منتها دیدم بر تاج خداست نام نیکویت در چهره‌ی دوست دیده‌ام رویت @hosenih پایان خیال خود دویدم من آغاز تو را ولی ندیدم من دست تو به دادِ طاقتم آمد با شبنم صبح تا چکیدم من فرماندهِ خیل روسپیدانی با روسیهی چه روسپیدم من گیسوی تو را به شانه پیمودم همراه صبا اگر وزیدم من گفتند زمان مرگ می‌آیی این‌گونه به آرزو رسیدم من باید که بمیرم از تو پُر باشم باران نجف شوم که دُر باشم @hosenih وقتی‌که دو زلف پرشکن داری ما را چه به حال خویشتن‌داری یک زلف تو با حسین هم‌شانه یک زلف به قامت حسن داری از جمعِ مجرّدات بيرونى برگوی چه کسوتی به تن داری در ذات خودتت حلول خواهی کرد وقتی که عروج از بدن داری ای کلّ مزارها شریف از تو دل‌خوش شده‌ایم با وطن‌داری افغان مرا ستانده‌ای از من رنگ دگری دوانده‌ای از من @hosenih گفتی که بیا بکوش! کوشیدم گوشی شدم و تو را نیوشیدم بر من عرق تنور کافی بود از چشمه‌ی دیده‌ی تو جوشیدم سیّدرضى از تو گفت و جان دادم در نهج تو ناگهان خروشیدم تا با تو چراغ باده افروزم شهد از لب کندوی تو نوشیدم گفتند برافکنم در این چامه این جامه‌ی کهنه‌ای که پوشیدم از سمت هرات تا تگرگ آمد عریانی لفظ کهنه مرگ آمد @hosenih افتادم و آفتاب را دیدم تلفیق شراب و آب را دیدم در کهف حصین تو که خوابیدم بیداری رخت‌خواب را دیدم با تو که به خوش‌نشینی افتادم بی‌خانگی حباب را دیدم ایوان نجف که دل ز کف دادم در صحن تو انقلاب را دیدم در راه تو صاف تا خدا رفتم در زلف تو پیچ و تاب را دیدم غیر از تو تو را اگر طلب کردم از روی جهالت‌ست، تب کردم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih