پهلو شکسته آه ز بستر بلند شو زهرای من به خاطر حیدر بلند شو با این نگاه بی رمقت آتشم مزن یک یا علی بگوی و ز بستر بلند شو لبخند مرده روی لب غنچه های تو ای باغبان لاله ی پرپر بلند شو از من دریغ کرده مدینه جواب را در پاسخ سلامِ مکرر ، بلند شو افتاده آشیانه ام از رونق و صفا ای بال و پر شکسته کبوتر بلند شو خوابیده ای و رفته توانایی و قرار از زانوان فاتح خیبر بلند شو گیسوی صبر زینبت آشفته مانده است گوید به اشک و زمزمه : مادر بلند شو ... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه @hossienebnali