ترس نقص است:
افراد ترسو هرگز نمى توانند از قابلیت ها و استعدادهاى خود استفاده کنند و نتیجه آن عقب ماندگى در زندگى است. هنگامى که دین و جان و ناموس و کشور آنها به خطر بیفتد از جهاد ابا دارند و به جاى این که در صف مجاهدان باشند در صف بیماران و از کار افتادگان و کودکان قرار دارند.
(تنگ دستی زبان زیرک را از بیان حاجتش بربندد) اشاره به این است که افراد فقیر در خود احساس حقارت مى کنند و هر اندازه هم که باهوش باشند بر اثر این احساس از گفتن حرف حساب خود و دفاع از حقوق خویشتن باز مى مانند و از سوى دیگر مى دانند بسیارى از مردم براى سخنان آنها بهایى قائل نیستند چون غالباً دنیاپرستند و براى افراد ثروتمند شخصیت قائلند همین احساس سبب مى شود که فقیران نتوانند حرف حق خود را بیان کنند.
حضرت در چهارمین و آخرین جمله که در واقع تکمیل کننده جمله سوم است مى افزاید: «آن کس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است».
زیرا غریب کسى است که دوست و آشنایى ندارد و احساس تنهایى مى کند ،دنیاپرستان نیز از افراد فقیر و تنگدست فاصله مى گیرند و آنها را در شهر خود غریب مى گذارند....