یڪ دفترچه کوچڪ داشت همیشه هم همراهش بود و به هیچڪس نشان نمیداد.. یڪبار یواشکے آن را برداشتم ببینم داخلش چه مےنویسد.. فکرش را مےکردم کارهای روزانه‌اش را نوشته بود سر کے داد زده.. کے را ناراحت کرده‌؛ به کے بدهکار است همه را نوشته بود ریز و درشت.. نوشته بود که یادش باشد در اولین فرصت صافشان کند... 🌱پنج شنبه های شهدایی