*یادداشتی از استاد حشمتالله قنبری درباره اظهارات نسنجیده ظریف*
مقداری طولانی است ولی چون آموزنده وتاریخ ساز به وقتش می ارزد .تاآخرمطالعه کنید
🇮🇷 *سلیمانی هویت ماست*🇮🇷
حشمتالله قنبری: طى چند روز گذشته شبکههاى معاند رادیویى و تلویزیونى بویژه تلویزیون وابسته به وهابیت و آلسعود به طرز معنادارى مصاحبه طولانى آقاى دکتر محمدجواد ظریف، وزیر محترم امور خارجه با آقاى سعید لیلاز را به اشکال مختلف منتشر و منطبق با خواستههاى خودشان تحلیل و در داخل کشور هم طبقات و صنوف مختلف در رابطه با علت انتشار این گفتوگو اظهارنظر میکنند و تا اطلاع ثانوى هم این شرایط ادامه پیدا خواهد کرد.
اساس و هدف از این گفتوگو نیز ثبت تاریخ شفاهى براى ضبط در سابقه دولتهای یازدهم و دوازدهم عنوان شده و دستگاه مسئول این کار هم کلیدىترین بخش نرمافزارى دولت بوده است.
من در ضرورت انجام چنین کارى اشکال وارد نمىکنم و نسبت به انتشار سخنان و مکنونات باطنى مهمترین عضو دولت هم نه تنها حساسیتى ندارم، بلکه انتشار آن را با وجود آثار زیانبارى که بر جا گذاشت، از الطاف خفیه الهى مىدانم و چون شخصیت آقاى دکتر ظریف را بشخصه دوست دارم، چند جملهاى را برادرانه براى خود ایشان صحبت و یادآورى مىکنم تا در تاریخ هم ثبت شده باشد.
🔹️نکته ابتدایى و عمومى اول عرایضم این است که معمولا هر دولت و دستگاهى در پایان دوره خود گزارش عملکرد ارائه مىکند و براى تبیین و ترسیم حسن عمل، وسعت و عمق اقدامات دولتها نیازى به تاریخسازى نیست، چرا که بخشى از تاریخ دولتها همان عملکردهایى است که مردم کشور از مضار و منافع آن بهرهمند بودهاند و بر اساس آنها در رابطه با رئیس و اجزای دولت قضاوت و اظهارنظر مىکنند. تاریخسازى محصول بىعملى یا بد عملى است. هنگامی که در شرایط طبیعى، واقعه و رخداد و عملکردى قابل دفاع نباشد، فرافکنى و تحریف و ناقص گفتن حقایق براى آیندگان در دستور کار قرار مىگیرد.
اما مطلب دوم این است که حضرت ایشان مفهوم جدیدی از دوگانه «دیپلماسی/ میدان» را در سپهر سیاست داخلى و بینالمللى ایران به تعریف کشیدند و فرمودند:
در ایران برخلاف آموزههای علوم سیاسی و روابط بینالملل، دیپلماسی در خدمت میدان قرار داده میشود و مرد میدان است که بر مقدرات کشور سایهافکن است و به طور مشخص سردار سپهبد حاجقاسم سلیمانى بود که بر همه چیز و همه کس احاطه داشت و دیپلماسی رسمى کشور دستگاه مظلوم و معصومی است که بلاگردان مرد میدان است.
این دوگانهپنداری اشتباه، ریشه در عجلهکارى و تاریخناشناسی آقای وزیر دارد. اگر ایشان مثال معنادار مجرى برنامه در رابطه با ابوموسی اشعری و عمرو عاص را بدرستی تحلیل و درک میکرد، هرگز در زمین بازی مردان مونتاژگر تاریخ نمىدوید. مجرى محترم خواسته یا ناخواسته کلیدواژه خوبى را به آقاى وزیر امور خارجه تقدیم کرد ولى آقاى دکتر ظریف به هر علتى با سرعت و دستپاچگى از کنار آن عبور کرد.
اما این بنده ناقابل جهت استحضار ملت بزرگ ایران چند جملهاى را در رابطه با خرافه نکبتآفرین حکمیت عمرو بن العاص السهمى و ابوموسى اشعرى عرض مىکنم. محکمترین مستندات تاریخى از عامه و امامیه شهادت مىدهند که در ماجراى نبرد صفین مرد میدان به خیمه فرماندهى معاویه رسیده بود و غائله و فتنه بنىامیه در شرف خاتمه بود که مردان سیاسىکار و در رأس آنها اشعث بن قیس در یک تبانى رسوا با مستکبران شام ورق را برگرداندند. على تنها ماند و مرد میدان با بغض در گلو و شمشیر بران؛ ناچار شد تیغ را از سر معاویه بردارد و میدان را به مردان مذاکره بسپارد و سیاستمداران دین به دنیافروش بودند که با استفاده از جهل مردم، اراده خود را به امیرالمومنین تحمیل کردند.
و هنگامی که خط سازش و پیروان مذاکره با معاویه اراده خود را تحمیل کردند، امیر جهان و سردار میدان تنها ماند. شما مىدانید که براى آغاز فرآیند مذاکره، ابوموسى برگزیده على علیه السلام نبود، او نماینده اشعث بن قیس بود و دست و دل و عقل اشعث در اختیار معاویه بود. وقتى مذاکرات آغاز شد ابوموسی به هیچ کدام از توصیهها و رهنمودهای علی اعتنا نکرد و هماهنگ با عمرو عاص پیشنویس تفاهمنامه دومهالجندل را تدوین و امضا کرد.
و حق مطلق و سیاستگذارى الهى و حکیمانه علی و امارت او بر مؤمنان با فتنه معاویه و فضاسازی جریان نفوذ (توسط اشعث بن قیس) نادیده گرفته و به خورد مردم داده شد.
و این هم از زشتیهای دنیاست که اراده اشعث بن قیس بر علی تحمیل شد.
برادر ظریف عزیز باور کند که اگر میدان مذاکره و دیپلماسی دومهالجندل اسلامی و انقلابی بود و از کارکرد مطلوب برخوردار بود، سرنوشت تاریخ به گونه دیگرى رقم مىخورد؛ نه دلیلی برای قتل و شهادت مظلومانه مالک اشتر باقی میماند، نه حوادث اسفناک بعدی تحقق پیدا میکرد،
البته تاریخ از سیمای ابوموسی و مالک اشتر پردهبرداری کرد و چهره کریه اشعث بن قیس و مظلومیت ش