هدایت شده از [ خبرگزاری عَمّار ]
✒ خاطرات هاشمی ح‌سین ق‌دیانی: دیشب در مجلس خوابیدم! بنیه ندارم! بدخوابم! عفت از اتریش به من (اکبر) در تهران زنگ زد که به فاطی در کانادا و یاسر در لندن بگویم که فائزه در کیش توسط منافقینی که دنبال محسن در بلژیک بوده‌اند، شناسایی شده! مادر است و نگران بچه‌ها! زن خوب و صبوری است! این‌جور زن، کمتر گیر آدم می‌آید! ساعت ۱۰ صبح، آقایان جنَّ (T) و کنی (مهدوی) و اولادی (عسکر) آمدند و به ترتیب از خاتمی (محمد) و محمدعلی (نجفی) و جاس (B) گله داشتند که چرا راست‌قامت جاودانه‌ی تاریخ نیستند! موسوی خوئینی (ها) آمد و از (حسن) روحانی گلایه داشت که چرا اینقدر می‌خوابد و تنبل است! معتقد بود روحانی (حسن) اگر همین‌طور بخواهد زیاد بخوابد، آبروی ما را می‌برد! به خوئینی‌ها (موسوی) تذکر دادم که اول برود جلوی ریخت و پاش‌های کروبی (مهدی) را بگیرد! شاکی شد و گفت: "دیگ به دیگ می‌گه روت سیاه!" سرتیم حفاظتم عصبانی شد و یک چک (سیلی) در گوش نفر اول پاسدارهای موسوی (خوئینی‌ها) خواباند! حال (کیف) کردم! متأسفانه دعوا به پاسداران جفت‌مان کشیده شد! زور پاسدارهای من بیشتر بود! تا می‌خوردند، پاسداران خوئینی‌ها را زدند! از مظلومیتِ ها (خوئینی) و پاسدارانش بغض کردم! تذکرات لازم را دادم! نژاد (احمدی) آمد و از مشکلات استان اردبیل گفت! از استانداران خوبم است! فقط زیاد حرف می‌زند! خاویر (پرز) آمد و خواهان تغییر در دکوئیار جمهوری اسلامی شد! یاد مقاومت حضرت (موسی) در برابر فرعون افتادم! بغض کردم! نپذیرفتم! بعد از ناهار، ادواردو (آنیلی) آمد! گویا از خواندن نماز جمعه به امامت خامنه‌ای (آیت‌الله) و ملاقات با من مشعوف بود! تازه مسلمان شده و کمی در وضو (مسح سر) مشکل دارد! عصر به بهشت (زهرا) رفتم! با دیدن مزار شهدا بغض کردم! شهدا را بدهکار به خود نمی‌دانم! بر سر مزار بهشتی (شهید) گریه کردم! یاد آیاتی از سوره‌ی احزاب افتادم! منقلب گردیدم! تعادل نداشتم ولی جوری وانمود کردم که پاسدارها نفهمند! عاشقم هستند! برگشتم خانه! مجتبی (خامنه‌ای) تماس گرفت که؛ "من و خامنه‌ای (مصطفی) قادر به کار بیشتر روی مهدی و یاسر نیستیم!" معتقد بود که چون خشت‌شان کج بنا شده، تا ثریا احتمالا کج بالا بروند! پیشنهاد داد برادران دیگرشان یعنی خامنه‌ای‌ها (مسعود و میثم) چون جوان‌تر هستند، بهتر می‌توانند زبان این ۲ ورو (جک) را بفهمند! محبت دارد! تذکرات لازم را دادم! آخر شب، یاسر (عرفات) تماس گرفت که نجفی (محمدعلی) از طریق فیفا، با دیگو (مارادونا) و فیدل (کاسترو) وارد مذاکره شده تا تفنگ‌های چگوارا را مخفیانه تحویل بگیرد! خجالت هم نمی‌کشد! 🔻به‌ بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/2044657664C50ccd48f34 @adminpress 👈: تحریریه