🔰تحلیل بسیارجالبازمسائلپشت پرده مشایی واحمدینژاد🔰نقش مرموز مشایی
و حمایت و دلدادگی احمدی نژاد به مشایی
در سخنرانی حجت الاسلام طائب رئیس قرارگاه عمار 🔵(بخش اول)🔵
🔹مشایی
فردی بسیار پیچیده، امنیتی،
کاربلد و جاسوس است. مشایی از سال ۵۹ که سپاه تشکیل شد در اطلاعات رامسر از نیروهای آقای سردار نقدی بود
🔸بنابراین کارهای اطلاعاتی را آموخت
و در ایجاد وزارت اطلاعات او نیروی وزارتی و بازجو شد. هنر بازجو در آن موقع این بود که کسی را که بازجویی میکنند، توبه کند؛
🔹یکی از سوژههای ایشان که تواب شد
خانمی بود که توابه شد(گفت نظام حقه و ما باطلیم و توبه کرد) و مشای با این خانم ازدواج کرد لذا از وزارت اطلاعات اخراج شد.
🔸خانم مشایی دو برادر داشت
که از مجاهدین خلق بودند و هستند که یکی از آنها به درک واصل شد یکی دیگر هم در این حمله که به اردوگاه الشعب در عراق شد، احتمالا فوت کرده است؛
🔹 به دلیل این که دو تن از اقوام مشایی
از مجاهدین خلق بودن از وزارت اطلاعات اخراج شد. مشایی آدم امنیتی کاربلدی بود که از وزارت اطلاعات خارج شد و دیگر او را تحت نظر نگرفتند
🔸و خطرناکترین عنصر،
عنصری اطلاعاتی است که اخراج شود ولی تحت نظر نباشد سپس مشایی با حفظ ظاهر در قالب کارهای فرهنگی جذب تلویزیون شد و در مدتی در سیمای معارف بود..
🔵 (بخش دوم)🔵
🔹سال دوم رییسجمهوری خاتمی،
جریان حزبالله به این فکر افتاد که اگر روند حاکم به همین ترتیب به سوی جلو حرکت کند جریان خاتمی نظام را از بین خواهند برد، لذا گفتند که جریان حزبالله باید ورود پیدا کند تا بر جریان انتخابات سلطه مردمی پیدا کند و در انتخابات پیروز شود،
🔸 بنابراین یک گروه هزار نفره
از سراسر کشور جمع شدند و از میان آنها ۳۰۰ نفر و از بین آنها گروه شانزده نفرهای تشکیل شد که جلساتی برگزار شد و به این اندیشه بودند که چگونه بتوانند در جریان انتخابات ریاستجمهوری، در انتخاب مردم مؤثر باشند، یکی از افراد آن گروه احمدینژاد بود و بنده نخستین باری که احمدینژاد را دیدم در این جلسات بود.
🔹در این جلسه آقایان احمدینژاد،
فدایی، توکلی، باهنر، رحیمپور، مرتضی نبوی، زاکانی و یک نماینده از تلویزیون آمده بودند؛ تنها نکته مطرح این بود که چگونه بر اوضاع سلطه پیدا کنیم.
🔸اولین چیزی که مطرح شد این بود که
بالاخره در انتخابات باید رأی مردم را جذب کنیم و در آن جلسه بحث شد که تابلویی را بلند کنیم که مردم ذیل این تابلو جمع شوند و در آن جلسه بحث شد و من پیشنهاد دادم که ما همان تابلویی که امام خمینی(ره) بلند کرده بود و مردم آن را به فراموشی سپردند را بلند کنیم
🔹 و امام گفته بود که ما مقدمهساز
ظهور امام زمان(عج) هستیم و این امروز فراموش شده است، اگر این تابلو را برای مقدمهسازی بلند کنیم مردم دور این شعار جمع میشوند؛
🔸 در آن نشست تنها کسی که
خیلی استقبال کرد احمدینژاد بود و بالاخره این طرح قبول شد....
🔵(بخش سوم)🔵
🔹 در این جلسات کارها بین افراد تقسیم میشد
آن فردی که از همه بهتر کارش را انجام میداد احمدینژاد بود(یعنی دیگران امکاناتشان از احمدینژاد بیشتر بود ولی او با کمترین امکانات کار را بهتر انجام میداد و در اجرا خوب شناخته شد)
🔸نتیجه آن جلسات در مجموع این شد
که شورای شهر تهران را در دست گرفتیم و شورای شهر و انتخاب شهردار میتواند برای معرفی قدرت عملیاتی حزبالله پلهای باشد.
🔹 اعضای گروه مشغول انتخاب شهردار بودند
و این که چه کسی میتواند شهردار باشد، و آن کسی که از همه از نظر اجرایی خودش را بیشتر نشان داده بود احمدینژاد بود، لذا شهردار شد .
🔸وقتی میخواست شهردار شود
برای معاون فرهنگیاش مهره میخواست به آقای ماندگاری گفت ولی ماندگاری امتناع کرد و به افراد دیگری هم گفته بود که آنها هم امتناع کرده بودند.
🔹یکی از آن حلقههای جلسه،
مشایی را به احمدینژاد معرفی کرد ولی احمدینژاد آن را اول نپذیرفت (گفت اگر مذهبیتر باشد بهتر است) ولی بعد با اصرار قبول کرد، و مشایی وارد کار شد در حالی که جاسوس و نفوذی دشمن بود؛
🔸 بنابراین در این حلقهها دشمن نفوذی داشت
و حرکت را میدید و در رقم متوجه شده بود که احمدینژاد ریسجمهور میشود و معلوم بود، لذا مشایی را کنار دست احمدینژاد در شهرداری قرار داد و مشایی بر او مسلط شد ـ هیچ کدام از افراد این گروه، مشایی را نمیشناختیم ـ ورود مشایی همانا، و سلطه او روزبهروز بیشتر میشد.
🔵 (بخش چهارم )🔵
🔹بنده مبدأ
اطلاعات آیتالله مصباح را نمیدانم
ولی هر چه بود این حرف را خدایی گفت که مشایی فراماسونر است.
🔸ماسونهای بزرگ آدمهای مرتاض
اهل ریاضت هستند و قدرتهای شخصی دارند (همانند فروغی که از بزرگترین ماسونهای ایران است).
🔹مشایی مرتاضی بسیار قوی است؛
ریاضتهای شدیدی(نمازهای سه ساعته و ...) کشیده است که هیچکس تاب و