معرفی کتاب " برای زین اب "
توسط کتابدار مدرسه علمیه حضرت نرجس(س) در جمع طلاب
__گزیدۀ کتاب
بعضی شبها در حیاطِ روبهروی حرم مینشستیم و باهم درسهای کلاس اخلاق را مباحثه میکردیم. به من میگفت: «از امام چیزهای دنیایی نخواه! کم هم نخواه! بگو آقاجان، معرفت خودِت رو به من بده»
آنقدر دوستش داشتم که هرچه میگفت برایم حجت بود. چشمانم را بستم و همینها را تکرار کردم. یکدفعه یاد چیزی افتادم و گفتم: «راستی محمد! همه از اینجا برای خودشون کفن خریدن. ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف!» طفره رفت و گفت: «ای بابا! بالاخره وقتی مُردیم، یه کفن پیدا میشه ما رو بذارن توش» .اصرار کردم که این کار را بکنیم. غمی روی صورتش نشست. چشمانش را از من گرفت و به حرم دوخت.
گفت: دو تا کفن ببریم، پیش یه بیکفن؟
ــــــــــــ࿐✿•°ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
⇜ به کانال
#مدرسه_علمیه_نرجس_س_ساری
بپیوندید:
eitaa.com/howzehnarjes
@mazandaran_hozeh