شعر جواد جعفری نسب در پی شهادت حمیدرضا الداغی:
این جنایت میوه ی شیّادی است
نوبرِ "زن زندگی آزادی " است
این شعار از ابتدا مسموم بود
آخرش از اولش معلوم بود
پشت این آزاد بودن بندگی است
بعد این "زن، زندگی" درّندگی است
حرمت زن را به مسلخ می برند
زندگانی را به دوزخ می برند
هرزگی را نوبت جولان رسید
نوبت بد مستی دیوان رسید
پنجه بر رخسار آهو می کشند
گرگ ها بر شیر چاقو می کشند
خون غیرت را به جوش آورده اند
رود ها را در خروش آورده اند
شهر من ای شهر شیدایی و شور
ای دیار سربداران غیور
در تو شور سربداری یاد باد
در حمیّت نامداری یاد باد
تا هنوزت شور غیرت باقی است
غرق در خون پیکر" الداغی "است
خوش به حال مرد مردستان" حمید"
در دفاع از حرمت زن شد شهید
در دل اینسان درد دین با ارزش است
امر معروفی چنین با ارزش است
نهی از منکر اگر منکر شود
هر دو گوش حق شنیدن کر شود
دل که بی رگ شد همان مشت گل است
بی تفاوت هم شریک قاتل است
بی تفاوت نگذریم از خاک او
شرممان بادا ز خون پاک او
@hozehgonabad