طی چند روز اخیر ، دو تا از دوستان ، مراجعه به کلانتری داشتند ، یکی بابت موبایل قاپی و یکی بابت ربودن فرزندش ( البته الحمدلله بچه زرنگ بوده و فرار کرده ) میگفتند پلیس میگه این مدت آمار تجاوز به شدت بالا رفته !!! 😱 لذا طبیعیه که ناامنی زیادتر شده باشه !😔 ناگهان یاد داستانی افتادم که ریشه بسیاری از ناامنی زنان بدحجاب جامعه رو آشکار می‌کنه ! 👇👇👇 خانوووووووم… شــماره بدم؟ خانوم خوشــــــگله! برسونمت؟ . خوشــــگله! چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟ . این‌ها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می‌شنید! . بیچــاره اصلاً اهل این حرف‌ها نبود… این قضیه به شدت آزارش می‌داد. . تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگی‌اش بازگردد. . روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت… . شـاید می‌خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی…! . دخترک وارد حیاط امامزاده شد… خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند… . دردش گفتنی نبود…! . رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد…وارد حرم شد و کنار ضریح نشست. زیر لب چیزی می‌گفت انگار! خدایا کمکم کن… . چند ساعت بعد، دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد… . خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنند! . دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند… به سرعت از آنجا خارج شد… وارد شــــهر شد… امــــا…اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی‌کرد…! . انگار محترم شده بود… نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی‌کرد! . احساس امنیت کرد… با خود گفت: مگه می شه انقد زود دعام مستجاب شده باشه! فکر کرد شاید اشتباه می‌کند! اما این‌طور نبود! . یک لحظه به خود آمد… . دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته…! ╔══🌿═❉═🌿══╗ ┃@hozour_ta_zohour ┃ ╚══🌿═❉═🌿══╝