تجربه امر به معروف چند روز پيش توي ماشين بودم ماشين جلوي سوپري ايستاد بعد از توقف ديدم ماشين روبرو يه خانم جواني است كه روسري اش افتاده نگاهش كردم اونم داشت نگاه دو رو بر مي كرد يه لحظه چشم در چشم شديم با اشاره دست بهش گفتم روسري ات رو بپوش و بعد ديگه ررم رو كردم طرف ديگه توي ماشين داشتم دنبال خودكار مي گشتم تا اگر محل نگذاشت شماره پلاك ماشين رو بردارم زير چشمي عكس العمل او بنده خدا رو هم رصد مي كردم بعد ديدم يك كم اين ور و اون رو نگاه كرد چند بار هم من رو نگاه كرد بعد خدا رو شكر روسري اش رو سرش كردم منم نگاهش كردم و سرم رو به نشانه تاييد تكان دادم