﷽ 📜 • 📿 • نظر لطف کریمان به گدا بیشتر است پس گدا دور و بر بیت شما بیشتر است چون به این لقمه ی نان لطف خدا بیشتر است سر این سفره یقین روزی ما بیشتر است • سر این سفره نشستیم که نوکر باشیم تا ابد زیر پر چادر مادر باشیم • نمک نام تو در کام ؛ رطب می ریزد جان فدایت که ز نام تو ادب می ریزد هرچه در ساغر این سوخته ، رَب می ریزد از تمسّک به تو بانوی عرب می ریزد • آسمانی شده ام گرچه زمینی بودم از همان روز ازل ام بنینی بودم • بسته بر چادر تو دست گداها بانو در طواف قدمت وسعت دریا بانو حضرت فاطمه ی دوم مولا بانو محرم راز دل زینب کبری بانو • ذکر خیر پسرت حل همه مشکل ها تا ابد وقف تو هستند همه سائل ها • مثل هر روز دوباره جگرش می سوزد جگرش در غم هجر قمرش می سوزد پسرش رفته ز دستش سپرش می سوزد زیر خورشید دو تا پلک ترش می سوزد • با عصا آمده خود را برساند امروز باز با سوز جگر روضه بخواند امروز • روضه ی شرم اباالفضل ز چشمان رباب وعده ی آب اباالفضل به طفلان رباب روضه ی حال خراب و دل گریان رباب جای خالی علی بر روی دامان رباب • پسرش را سر نیزه به طنابی بستند بس که افتاد به هر رنج و عذابی بستند • روضه می خواند که پروانه پرش زخمی شد بین بازار تن محتضرش زخمی شد سنگ بارید ز هر سمت و سرش زخمی شد در بر مردم شهرِ پدرش زخمی شد • به جراحات تن قافله می خندیدند وسط ساز و دف و هلهله می رقصیدند • بی علمدار شدیم و حرم از پا افتاد گذر آل پیمبر به کجاها افتاد چقدر پای سرش زینب کبری افتاد رد شلاق به روی بدن ما افتاد • روضه ی ام بنین تا که به این حرف رسید زینب آمد به سخن از جگرش ناله کشید • لحظه ی پر زدنت هست به یادم ای وای غارت پیرهنت هست به یادم ای وای نیزه بود و دهنت هست به یادم ای وای بوریا شد کفنت هست به یادم ای وای • بدنت غلت زنان تا ته گودال که رفت بند آمد نفس مادرت از حال که رفت • دیدم از دور که سنگی به سبویت افتاد دیدم از دور رد چکمه به رویت افتاد پیش چشمان حرم پنجه به مویت افتاد گذر خنجر کندی به گلویت افتاد • زیر و رو کرد کسی یوسف بی جان مرا یوسفِ از نفس افتاده ی عریان مرا • شاعر: سیدپوریا هاشمی • ❇ سحر جمعه ۹۷.۱۲.۰۳ • 🕌 مسجد المصطفی (ص) قم • 🚩 موسسه علمی فرهنگی حداث الحسین علیه‌السلام • 📿کانال رسمی حجة الاسلام و المسلمین • { @huddath_al_hussain_ir }