🍃🍃🍃🍃 پرواز 🍃🍃🍃🍃🍃
#پارت_بیست_و_هفتم
#گاندو
آقا فرشید شماهم ببخشید
و ممنون که صبح اومدید ونزاشتید اون یارو به من دست بده
پیامم رو ریپلای کرد و گفت سینا سینا هستم
خندم گرفته بود که سر پرستار بخش اومد
نگاهی به همه انداخت و گفت سلام ناصر هستم سر پرستار بخش هستم
یکی از پسر ها که اسمش کاوه اسدی بود گفت مگه ناصر اسم مرد نیس Ms جونی
خیلی ها خندیدن و به اجبار من و آقا فرشید و سعید هم لبخند و پوز خنی زدیم
سرپرستار خانمی سی یا سیو چند ساله بود که به نظر میومد باردار باشه اخمی کرد و گفت فامیلیم ناصر هست حالا هم اگه نمک هاتون تموم شد دنبالم بیاید سوپر وایزر کارتون داره
راه افتادیم دنبالش ،
ی اصل مهمی هست که میگه خود شیرینی خیلی جاها جواب میده با اینکه از این کار بدم میومد اما رفتم جلو و دستم رو جلو بردم و گفتم اسم من ستارس از آشنایی باشما خوشبختم خانم ناصر بچه هارو ببخشید جوونی کردن و ی قیافه مزلومی به خودم گرفتم خدارو شکر جواب گو بود لبخندی زد و گفت چه خانم زیبایی ادکلن خنکی زده بودم گفت به به چ بوی خوبی یکی از دختر ها اومد جلو که خودش رو لوس کنه واسه خانم ناصر که عطر شیرین و گرم ادکلنش حال ناصر رو بهم زد 😂 بد بخت دلم واسش سوخت رفتیم پیش سوپر وایزر و اون هم برا مون ی نیم ساعتی سخنرانی کرد از قوانین و....
ظهر بود و من سینا و کیسان (اسم مستعار سعید) به سمت سالن غذا خوری میرفتیم که سینا گفت ستاره میگم خوب خودت رو تو دل خانم ناصر جا کردی ها خانم ناصر هم عزیز دردونه سوپر وایزر خلاصه که نونت تو روغنه
منم گفتم :خب به من میگن ستاره شیوه خودم رو دارم که اگه گند زدم ناراحت نشن 😂😂
کیسان:ستاره خانم میگم ما میشه به ماهم از این تر فند ها یاد بدید ؟
بعد از ناهار رفتم که مثلا ی سری به بیمار ها بزنم که ی دفعه دیدم ......