http://eitaa.com/joinchat/609288192C7f2d99bc90 ⭕️ : بعد از از در رفسنجان پسته‌داری می‌کنم 🔹قبل از اتفاقات اخراج با خانواده درباره باغ‌های رفسنجان صحبت کردیم، چون زمین‌های مامان در رفسنجان است، محسن گفت به زمین‌های رفسنجان نرسیدیم و اگر موافق باشید همه را بفروشیم. 🔹من مخالفت کردم و گفتم من به آن رسیدگی می‌کنم، بعد از اخراج از دانشگاه آزاد فرصت خوبی شد که بروم به باغ پسته رسیدگی کنم. 🔹دو جا بود که بابا ملاقات‌هایش را در آنجا انجام می‌داد؛ یکی اتاق پذیرایی و یکی حیاط؛ چون بابا به فضای باز علاقه داشت، بهار، پاییز و تابستان کنار استخر ملاقات داشتند، در این اتاق هم مسئولان و هم افرادی از فامیل می‌آمدند و ملاقات داشتند، جای بابا همیشه ثابت بود و ملاقات کنندگان روی صندلی کناری می‌نشستند؛ مثل ملک عبدالله، آقای روحانی، حسن آقا(خمینی). 🔹معمولاً وقتی کسی می‌آمد اینجا، ما فالگوش می‌ایستادیم ببینیم چه حرف‌هایی زده می‌شود. 🔹غیر از فالگوش ایستادن، دفتر خاطرات ایشان هم مورد علاقه همه بود. دفتر خاطرات کنار کشوی پاتختی بود و همه اعضای خانواده و فامیل، اول از همه سراغ دفتر خاطرات می‌رفتند تا ببینند چه نوشته است./عصر ایران