🔰🔰تراز تاریخی دکتر محمد مصدق : نه در "فراز" امیر کبیر و نه در" فرود" وثوق الدوله (خاطره ای از پیر سیاست مرحوم حاج شیخ حسین لنکرانی) ✅ روزهای آخر مرداد ماه که مصادف با سالروز کودتای ۲۸ مرداد می شود در بین جوانان و حتی نخبگان و مردم نوعی علاقه مضاعف و طلب فهم بیشتر نسبت به تاریخ پهلوی و بخصوص نهضت نفت و سرانجام تلخ آن یعنی کودتا ۲۸ مرداد مشاهده میشود ؛ در این بین دعوای دکتر مصدق و آیت الله کاشانی و بالاتر از آن بحث و نزاع ملی با مذهبی هم داغ میشود و تو گویی که تاریخ و سیاست همدیگر را یافته و حسابی به هم نان قرض می دهند ۰ در این رابطه چند ملاحظه و یک خاطره جالب و خواندنی دارم که ذکرش مناسب این ایام است : ✅اول : استفاده از شخصیت های تاریخی در دعواهای سیاسی و وزن کشی های جناحی قدر مسلم کار مطلوبی نیست ؛ اما شاید بهانه ای شود تا ما به فهم عمیق تر و دقیق تری نسبت به گذشته خود نائل شویم ۰صرف ارتباط دو طرفه بین" فهم امروز " و "تاریخ دیروز " امر مبارکی است که میتواند حافظه تاریخی ما را از "آلزایمری" که تاریخ تجدد و البته شرق شناسان بر آن حاکم کرده اند ، نجات داده و راهی به سوی خودآگاهی هویتی مان تلقی گردد ؛ در این مسیر است که رجال تاریخی مورد توجه قرار می گیرند. ✅دوم : در مورد شخصیت هایی که "اجماع تاریخی " بر معدل و کارنامه و اعمالشان نیست قضاوت افراط و تفریطی نباید داشت چرا که بالا بردن جایگاه آنان در حد شخصیت هایی که مورد اتفاق و وحدت ملی هستند (مثل امیر کبیر) به همان اندازه نادرست است که در حد شخصیت های منفور و منفی (مثل وثوق الدوله و ضیاءالدین طباطبایی) پایین آورده شوند ۰ در این طریق نگاه منصفانه و اعتدال در فهم تاریخ رهگشاست ۰ دو نوع نگاه میتوان به برخی رجال تاریخ ساز داشت ؛ نگاه به فردیت و روحیات شخصی و نیات آنها و نگاه به جریان هایی که از افکار آنان تولید شده و یا به نام آنان ادامه حیات سیاسی داده اند ۰ ✅ سوم : با این طرح مسئله شما با یک فرد خاص روبرو نیستید بلکه با جریان وسیع اجتماعی و فکری و سیاسی ممتدی روبرو هستید که گاه اشتباهات و شذوذات آنان نیز به حساب شخصیت محل نزاع نوشته میشود؛ نمونه تاریخی این اشخاص مرحوم هاشمی رفسنجانی به نام یک شخصیت ملی محترم و جریان کارگزاران به عنوان جریان منتسب به ایشان ، همچنین است نسبت مرحوم آیت الله کاشانی و حزب زحمتکشان و البته دکتر مصدق و نوعی ملی گرایی و ناسیو نالیسم ایرانی و همچنین دکتر علی شریعتی و جریان پروتستانتیزم اسلامی ۰ به نظر می رسد تفکیک این دو سطح بررسی میتواند تا حدودی به حل مسئله و وفاق ملی و اعتدال و انصاف تاریخی کمک کند۰ همه این اشخاص میتوانند به عنوان افراد مثبت و یا بینابینی تاریخی و یا خاکستری و یا متوسط مورد نظر واقع شوند؛ ولی جریان وابسته ایدئولوژیک به آنان و البته خطاهای فکری و تاریخی شان مورد نقد سرسختانه و موشکافانه تاریخی قرار گیرد. ✳️✳️ اما در آخر خاطره جالبی دارم که مربوط به حدود سی سال پیش است و به نحوی به فهم ابعاد این بحث ما را نزدیک می کند و بخصوص خطابم در نقل این خاطره ( برای سعه صدر و البته فهم بهتر و منصفانه تر) به جوانان پرشور تر و ارزشی که سرمایه ها و رویش های جدید انقلاب هستند می باشد۰ 💠💠در سال ۱۳۶۵ که سنم حدود ۲۴ سال بود روزی به منزل مرد کهنسال و دنیا دیده سیاست و از فعالیین نهضت ملی شدن نفت و از ارادتمندان شهید مدرس یعنی مرحوم شیخ حسین لنکرانی رفتم؛ در دیدارهای قبلی ایشان با علاقه و حتی تعصب از مرحوم دکتر مصدق یاد میکرد و این برای من در آن فضای دهه شصت قابل قبول نبود دل به دریا زدم و از ایشان علت را پرسیدم ایشان از این پرسش( بزعم خودش) جسارت آمیز من مدتی سکوت کرد و بعد با ناراحتی گفت که اگر به خاطر علاقه ای که به تو دارم و احترامی که برای اجدادت قائل هستم نبود بخاطر این پرسش گستاخانه ، دیگر اینجا راهت نمی دادم ولی جواب جالبی داد ( که ظاهرا ارزش آن عتاب و رنجش را داشت) پیر صد ساله گفت: شما در عصر امام خمینی زندگی می کنید و با این انقلاب ، خارجی را از کشور بیرون کردید و اکنون طعم شیرین استقلال را می چشید؛ اما من متعلق به دوره ای هستم که رجال سیاسیش اغلب وابسته به روس و انگلیس و خوبانشان هم سر در آخور یک سفارت اجنبی داشتند اینکه از دکتر مصدق تجلیل می کنم چون او مثل وثوق الدوله و رضاخان و تیمورتاش وابسته به بیگانه نبود۰ در آن زمان ما از رجال سیاسی مان نماز شب خواندن نمیخواستیم بلکه همین که مستقیما به سیاست های اجنبی وابسته نبودند و به هر حال استقلالی نسبی داشتند ما کلاهمان را بالا می انداختیم ۰پیر مرد این را گفت و دوباره تاکید کرد دیگر از این پرسش ها و حرفها اینجا مطرح نکن۰ رحمه الله علیه