یکی از معیارهای بزرگ شدن انگیزه ما برای انجام کارهاست.
وقتی ما خیلی کوچیک بودیم همهچیز رو براساس انگیزه درونی انجام میدادیم، بازی، نقاشی، خوردن، خوابیدن و.... کمکم خانواده و محیط با تشویق نابهجا (یعنی یا تشویق بیش از حد که تو پدر و مادرهای جوون میبینیم، یا کلا نادیده گرفتن و تشویق نکردن تو نسلهای قبل) انگیزه درونی ما رو از بین بردن یا کمرنگ کردن، یعنی ما به جایی رسیدیم که برای تایید و تشویق گرفتن درس خوندیم، برای اون نمره بیستی که قرار بود به خاطرش دیده بشیم تلاش کردیم.
اما وقتی به دانشگاه رسیدیم دیگه رها شدیم، چون کسی مثل زمان مدرسه پیگیر نمره و امتحان ما نبود، حتی اگه دانشجویی بارها یه درسی رو بیفته یا مشروط بشه خانوادهاش خبردار نمیشن چون فرض بر اینه که این آدم دیگه بزرگساله. همین الان اگه از اکثر دانشجوهای بهترین دانشگاههای ایران بپرسید به غیر از زمان امتحانات و وقتی که استاد تکلیف و پروژهای داده چقدر مطالعه دارن مطمئن باشید جواب خیلی کم یا هیچیه.
مشکل همینجاست. تو بزرگسالی منبع انگیزش ما برای انجام کارها نباید مود و حس و حال و دلمون چی میخواد باشه، باید به جایی برسیم که دیسیپلین و هدف و برنامهریزی ما بشه منبع انگیزش وگرنه تو دنیای امروز با اینهمه فشار روانی برای زندگی، مشکلات کوچیک و بزرگ و حواسپرتیهای مختلف، ما اگه بخوایم دنبال یه زمانی باشیم که حالمون خوب باشه تا درس بخونیم، کار کنیم، مهارت یاد بگیریم و خودمون رو بهتر کنیم امکان نداره به جایی برسیم.
[
یه نفر میگفت پیشرفت تو همونجاییه که ازش اجتناب میکنی] قراره زبان یاد بگیری و منتظر اول ماهی؟ باشگاه رفتنت از هر شنبه به شنبه بعد منتقل میشه؟ درسهای یه ترم تلنبار میشن برای اینکه از ترم بعد از روز اول درس بخونی؟ تا چرخه این اجتناب کردن رو نشکنیم به هیچی و هیچجا نمیرسیم و همهچیز تو زندگیمون قفل میشه تو هم.
#روانی_شناسی