1.8M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
📌 خدمتگزاری شبانه روزی را به ما آموخت. 🔹روزی دو ساعت بیشتر آب نداشتیم. هر روز کلی سطل و دبه قطار می‌کردیم تا آب روزانه را تامین کنیم. هرکس می‌آمد ملایر خانه‌مان، از خجالت آب می شدیم. یادم است یک بار بابا سخت مریض شده بود و برای استراحت آمده بودند پیش ما. شنیدم توی گوش مادرم می گفت: «پاشو بریم اینا آب ندارن، عذاب می‌کشن.» 🔹آقای رییسی که آمد، چند وقت بعد آب راه افتاد. می‌گفتند با قرارداد بسته‌اند و با تامین قطعات، آب شهر را راه انداختند. راوی: راهب دشتی @iran1401ghaviiii 🇮🇷