خبر شیخ «صالح العاروری» در روز اول حمله اخیر اسرائیل به غزه، مبنی بر اینکه اسرائیل قصد داشت طی هفت تا ده روز آینده به حمله گستردهای علیه غزه دست بزند، در این راستا معنا و مفهوم پیدا میکند.
2- شواهد و قرائن زیادی وجود دارد که نشان میدهد رژیم اسرائیل جمعبندی خود از آنچه گفتیم را با آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و چند کشور عربی و از جمله تشکیلات خودگردان در میان گذاشته و ضمن ترساندن آنان از روند کنونی، موافقت و همراهی آنها را جلب کرده است. در این بین آمریکاییها پس از یک دهه اندرز به رژیم اسرائیل، برای وارد نشدن به معرکههای منطقهای، این جمعبندی اسرائیل را قبول کرده و در این چارچوب فعال شدند. فشار آمریکا به اروپا برای متوقف کردن مذاکرات هستهای با ایران در حد فاصل شهریور ماه سال گذشته تا امروز بر این اساس صورت گرفته است. خبرها، شواهد و قرائن میگویند دستگاه نظامی آمریکا - پنتاگون - این تحلیل را قبول کرده و روند اوضاع منطقه را بسیار خطرناک ارزیابی نموده است.
مقامات اسرائیلی اینگونه تحلیل کردند که اول باید از خطر مقاومت در درون لوزی فلسطین خلاص شود. از نظر رژیم غاصب، مقاومت فلسطین دو کارکرد دارد؛ با کارکرد داخلی سبب به هم خوردن امنیت داخلی رژیم شده و با کارکرد الهامبخش، بهصورت موتور محرکه مقاومت در منطقه عمل میکند. بنابراین زدن مقاومت فلسطین در دستور ویژه رژیم قرار گرفت و البته به دلیل بحران سیاسی ده ماه اخیر، بهمدت
8 ماه با تأخیرهایی مواجه گردید و با کاهش نسبی بحران سیاسی رژیم، اقدامات علیه مقاومت تشدید شد.
اما یک نکته مهم در اینجا این بود که در تحلیل رژیم، قلب مسئله ضربه زدن به مقاومت فلسطینی، ضربه زدن به حماس به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین گروه فلسطینی است و این به کلمه رمز انحلال مقاومت داخلی تبدیل گردید.
در این میان جنبش حماس که روند سیاسی و امنیتی را به دقت زیر نظر داشت، متوجه مسئله شد. زمان آغاز این هوشیاری تقریباً با زمانی که رژیم طرح مهار حماس در غزه را در دستور کار قرار داد، همراه شد. حماس در جمعبندی داخلی خود به این نتیجه رسید که چاره کار
«یک اقدام بزرگ با آثار راهبردی» است که حاصل آن عملیات عظیم «طوفان الاقصی» شد.
3- یک نکته مهم که از تحلیل رفتار طرفهای غربی، رژیم اسرائیل و بعضی دولتهای عربی که پیشقراولان رابطه با رژیم بودهاند، بهدست میآید، این است که روند اقدامات خصومتآمیز آنان طی چند سال آینده علیه مقاومت فلسطین و بهطور خاص حماس، با عقربک انهدام کامل آن - به عنوان نقطه شروع در انهدام مقاومت - تنظیم شده و برای آن تمهیداتی شکل گرفته است.
از اینرو عملیات شنبه 15 مهر حماس علیه اسرائیل در واقع اقدام پیشدستانه علیه این طرح میباشد. کمااینکه در اثناء این جنگ دو راهبرد پیگیری شد؛ یک راهبرد بازسازی قدرت فروپاشیده نظامی اسرائیل از طریق ارسال سلاح و پشتیبانیهای عملیاتی و یک راهبرد وارد آوردن ضربات پیاپی به حماس بوده است.
حسب آنچه از اظهارات برمیآید، جریانی به رهبری آمریکا، تداوم جنگ تا تضعیف جدی مقاومت فلسطین را در دستور کار قرار داده و فعلاً افقی برای پایان آن به چشم نمیخورد. اما واقعیت این است که مخالفان حماس چه به انفراد و چه به اجتماع قادر نیستند بهطور واقعی آن را از صحنه خارج نمایند. حماس از مردم غزه جدا نیست و مردم هم آن را روح غزه به حساب میآورند. این مشکل اساسی رژیم و آن جریان است. از سوی دیگر اضلاع جریان مخالف مقاومت فلسطین، در وضع اقتدار سابق نیستند. ضمن اینکه مقاومت فلسطین، امروز در بالاترین سطح اقتدار است. وقتی حماس قادر به وارد کردن ضربهای است که مقامات ارشد رژیم غاصب، آن را بیسابقهترین و شدیدترین طی 75 سال میخوانند، چه جای آنکه از تضعیف حماس و از میدان به درکردن آن، صحبت نمایند.
سعدالله زارعی