روش خاصّ رفتاری دولت اسرائیل به قول فائز سائق، همیشه این بوده است که آنچه را در مقاطع معین بدست آورده، ایستگاه های موقتی در مسیر رسیدن به این هدف تلقی کرده، نه مقصد نهائی؛ و برای رهبران صهیونیست هم اهمیتی ندارد که در برابر کشورهای همسایه و یا مراجع بین المللی چه تعهدات و تضمیناتی خلاف این را سپرده باشند. کافی است نقشهٔ اسرائیل را در زمان تأسیس این کشور و قبل از آن با نقشهٔ امروز آن مقایسه کنید تا تصویر روشنی از این سیر بدست آورید. وعدهٔ توراتی «از نیل تا فرات» هنوز هم ذهن و ضمیر رهبران جنبش صهیونیستی را در تسخیر خود دارد.
آنان ابتدا مهاجرین را به فلسطین سرازیر کردند و سازمان های تروریستی هاگانا، ایرگون و اشتون (لِبی) با وحشت و ترور و قتل عام بخشی از فلسطینی ها را از شهرها و روستاهائی که در آنجا زندگی می کردند، بیرون راندند و خود جای آنها را گرفتند تا سازمان ملل را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند.
در سال ۴۸ و اوائل ۴۹ تنها چند ماه پس از آن که به مجمع عمومی ملل متحد اطمینان دادند که به سرزمین هائی که در طرح تقسیم فلسطین به «دولت یهودی» پیشنهادی داده شده است راضی و به این طرح پای بند هستند، مناطق دیگری را اشغال کردند که در طرح مزبور به آنها داده نشده بود.
در جریان بحران کانال سوئز در سال ۱۹۵۶ که بریتانیا، فرانسه و اسرائیل به مصر حملهٔ نظامی کردند در حالی که ارتش مصر برای دفاع از این کشور با نیروهای انگلیسی و فرانسوی در گیر بود، شریک صهیونیستی ائتلاف با استفاده از این فرصت توانست نوار غزه و بخش هائی از صحرای سینا را اشغال کند.
طی چهار ماه بعدی اسرائیل همواره در برابر درخواست های مکرر ملل متحد برای عقب نشینی از سرزمین های اشغالی در زمان این جنگ با این ادعّا که سرزمین های مصری و فلسطینی اشغال شده بخشی از «سرزمین موعود» تاریخی صهیونیسم و «میراث ملی» آنها است از تخلیهٔ آنها خودداری می کردند. تخلیهٔ بعدی این سرزمین ها هم نتیجهٔ فشار بین المللی و عدم امکان عملی نگهداری آنها بود.
طی جنگ شش روزه ۱۹۷۶ اسرائیل صحرای سینا، نوار غزه، کرانهٔ باختری رود اردن و بلندیهای جولان را اشغال کرد که بعداً مجبور شد صحرای سینا، نوار غزه و کشتزارهای شبعا را تخلیه کند ولی بلندی های جولان هنوز در اشغال آن است.
و امروز، با کشتار و ویرانی وسیعی که در نوار غزه به راه انداخته، برای حمله به این منطقه دندان تیز کرده است. آیا این همه افراد غیرنظامی و زنان و کودکان بی گناهی که طی روزهای اخیر در حملات هوائی بی وقفهٔ اسرائیل در نوار غزه کشته می شوند، همه عضو حماس یا جهاد اسلامی هستند؟
آیا این ویرانه هائی که در اخبار مشاهده می کنیم همه دفاتر و پایگاه های حماس بوده است؟ فقط تا سومین روز این حملات هوائی اسرائیل ۴۵۰ کودک در غزه کشته و نیم میلیون نفر آواره شده اند. فقط در یک شب اسرائیل ۲۰۰ حملهٔ هوائی کور به غزه کرده است.
امّا تاریخ داوری بی خطا و بی گذشت است. نه عوام بی مایه و ساده لوحی که قربانی تبلیغات اسرائیلی ها هستند، نه آن جیره خواران «قلم به مزد» و«زمان به مزدی» که در رسانه های امپریالیستی از مظلومیت و حقانیت اسرائیل دم می زنند، نه رسانه ها و بوق های تبلیغاتی اسرائیلی که از بام تا شام به پخش رجز خوانی های نتانیاهو، وزیر دفاع(!) او و سخنگوی ارتش اسرائیل مشغولند، و نه حتّی امپریالیست های حامی اسرائیل در آیندهٔ بلند مدت، هیچ یک تضمین آیندهٔ این کشور نخواهند بود.
اسرائیل در منطقهٔ کوچکی در محاصرهٔ بیش از صد میلیون عرب قرار دارد. حکام خود کامهٔ منطقه و سران مرتجع و وابسته کشورهای عربی بر قلّه آتش فشان هائی نشسته اند که دیر یا زود فوران خواهند کرد، اما قداره بندان ابله تاریخ کمتر از گذشته عبرت گرفته اند.
مرگ بر اسرائیل