دلتنگیهای فرزند شهید به پدرش
🔹سید احمد اسدی فرزند شهید سید جواد اسدی در نامهای با لحن کودکانه برای پدر شهیدش چنین مینویسد: " پدرم قامت تو تکیهگاهی برایم بود. برای پدر که نمیدانم دلتنگیهایم را با که بگویم و دستانم را به آغوش گرم و لبخند چه کسی غیر از بابا جوادم باز کنم" ؟
🔹سید احمد در ادامه بیان دلتنگی خویش از پدر شهیدش اینگونه مینویسد: " تو خیلی زود من و مادرم را تنها گذاشتی. در ادامه این نامه به راه ارزشمندی که پدر در آن پا گذاشت اشاره میکند و این گونه خودش را قانع میکند و در دلگویه خویش میآورد: من ناراحت نیستم چون تو برای دفاع از خاک مسلمانان شهید شدی".
🔹سید احمد نمیتواند دلتنگیهای بچهگانهاش را دوباره پنهان کند، سعی دارد در ادامه نامه با پدر عشقبازی کند با یادآوری خاطرات دورانی که سایه پدر بر سرش بود اینگونه مینویسد، بازیها من و تو فوتبال و هنری رزمی و داستانهای شبانه و داستان حضرت زینب (س) و امام حسین (ع) بود. فرزند شهید اسدی دوباره تلاش دارد از پدر دل ببرد، اینگونه مینویسد: " تو تعزیه خوان حضرت علی اکبر و علی اصغر شش ماه بود، هیچ کس صدای گرم و زیبای تو را ندارد".
🔹سید احمد اگر چه به ظاهر کودک هشت نه ساله به نظر میرسد ولی رسم رفاقت و قدر دانی را خوب بلد است، با زبان بچهگانه ولی شیرین اما هر آنچه از دل بر میآید را به نوشته تحریر درآورد و نوشت: " با تشکر از کسانی که در این مدت در کنارمان بودند.".
شهید_انقلاب
🌐
@Iran_Iran
🇮🇷
http://telegram.me/Iran_Iran