وارد خانه ساده و صمیمی استاد عباسعلی بیدخوری که شدیم در همان نگاه اول میشد معنویت و اخلاص را در گوشه گوشه این خانه مشاهده کرد.
جمع بازدید کننده وارد خانه عزیزی شدند که هر دوهفته یکبار تعداد قابل توجهی آزاده ، گرداگرد شمع وجودش جمع شده و از معلومات و معارف او بهره میبرند.
برای شنیدن ماجراهای اسارتش رفتیم اما او از دغدغه هایش در مورد جلسات مذهبی گفت ... او را غرق در آرزوهایی یافتیم که یا به نهج البلاغه میرسید یا به صحیفه سجادیه ختم میشد ...از او خواستیم مصائب اسارتش را برایمان بگوید اما از مصائب همسر و فرزندانش در دوران اسارتش گفت...
دنیای برخی از آزادگان عزیز ما ، دنیای عجیب و غریبی است ، خصوصا دوران اسارت آزاده های متاهل فراز و نشیب های زیادی دارد که وقتی به مصائبش میرسی شاید گرفتاریها و سختی های همسر و فرزندان آنها به مراتب سختتر از خودشان باشد.
عباسعلی بیدخوری قبل از اسارت ، مسئول آموزش و پرورش منطقه جوین سبزوار بوده است ، وقتی حضورش را در جبهه ضروری میبیند بدون اینکه به عواقب دوری خود از خانه وزندگی فکر کند به جبهه میرود و اسیر میشود درحالیکه خانه ای از خودش نداشته و همسرش نیز باردار بوده است ...او همه دلبستگی هایش را رها میکند تا از وظیفه اش عقب نماند.
اسارت و دوری او از خانواده امواج سهمگین مشکلات و سختی های زندگی را متوجه همسر ایثارگر او میکند ، آقای بیدخوری اوضاع خانواده را اینگونه توصیف میکند « مستاجر بودیم که با اسارت من خانواده دچار مشکلات عدیده ای می شوند، و همسرم با فرزندی که تازه بدنیا آمده ، شرایط سختی را سپری می کند، یک شب سرد زمستان برف و باران تندی شروع به باریدن کرده ، بگونه ای که آب از سقف خانه شروع به ریزش می کند ، در همین حال فرزندمان دچار تشنج شده بگونه ای که حال وخیم او باعث میشود همسرم سراسیمه با پای برهنه و درمیان برف و بوران مسیرطولانی خانه تا درمانگاه را پیاده طی کند تا بتواند فرشته نجات فرزندمان شود ، همان فرزندی که اینک در قامت یک پزشک مشغول خدمت به مردم مشهد میباشد و این فقط بخش کوچکی از رنج خانواده طی 80 ماه اسارت بوده است ...»
و اما آن سوی دیگر ماجرا ، رنجهایی بوده که ایشان در مدت اسارت تحمل کرده است ، در توصیف این بخش استاد بیدخوری اینگونه میگوید :
« بعد از اسارت مدت دوشبانه روز بود که هیچ آبی نخورده بودیم...تشنگی امان همگی ما را بریده و بی طاقتمان کرده بود، حدود 400 اسیر که عده ای مجروح و تعدادی هم شهید شده بودند و همچنان پیکر مطهرشان در بین ما بود و همگی در فضای بسیار محدودی قرار داشتیم که رنج عطش را مضاعف کرده بود ، در این حال بود که ما را با دستهای بسته از آسایشگاه بیرون آوردند و یک بعثی با ظرفی آب و جامی در دست در حالی که یک فیلمبردار او را همراهی میکرد ، جلو چشمان ما جام را پر آب کرده و تا نزدیک صورت ما می آورد اما از آب خبری نبود و فقط برای تهیه فیلم تبلیغاتی اینگونه رفتار می کردند در حالی که هیچ آبی به کسی ندادند ...این رفتار غیر انسانی ناخودآگاه حادثه عاشورا را برای ما تداعی می کرد ...» شش سال و شش ماه اسارت بقدری زیاد است که شرح آن در این گفتار نمی گنجد ، اما نکاتی که در این بازدیدها بیان میشود تلنگرهای جدی است به جامعه ای که وارث اینهمه فداکاری است...
خدا کند تاریخ ما را شرمنده آیندگان نسازد که خدای نخواسته بی تفاوت از کنار ارزشهای دفاع مقدسمان گذشتیم...
برای استاد بیدخوری و خانواده عزیزشان طول عمر با عزت و عافیت آرزومندیم و ان شاءالله ایشان و همه آزادگان عزیز مشمول دعاهای امام سجاد علیه السلام باشند...
«موسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی»
🌷
@isaar_razavi
🌷
http://eitaa.com/isaar_razavi