متن کامل نامه شهید مطهری به امام پیرامون دکتر شریعتی
[صفحه ۲ از ۴]
چهارم مسألۀ شريعتىهاست. در نامه قبل معروض شد كه پس از مذاكره با بعضى دوستان مشترك قرار بر اين شد كه بنده ديگر درباره مسائلى كه به شخص او مربوط مىشد از قبيل صداقت داشتن و صداقت نداشتن و از قبيل التزامات عملى سخنى نگويم ولى انحرافاتى كه در نوشتههاى او هست به صورت خيرخواهانه و نه خصمانه تذكر دهم؛ ولى اخيراً مىبينم گروهى كه عقيده و علاقه درستى به اسلام ندارند و گرايشهاى انحرافى دارند با دستهبندىهاى وسيعى درصدد اين هستند كه از او بتى بسازند كه هيچ مقام روحانى جرأت اظهارنظر در گفتههاى او را نداشته باشند. اين برنامه در مراسم چهلم او در مشهد ـمتأسفانه با حضور بعضى از دوستان خوب ما ـ و بيشتر در ماه مبارك رمضان در مسجد قبا اجرا شد، تحت عنوان اينكه بعد از سيد جمال و اقبال و بيش از آنها، اين شخص رنسانس اسلامى بهوجود آورده و اسلام را نو كرده و خرافات را دور ريخته و همه بايد به افكار او بچسبيم ولى خوشبختانه با عكسالعمل شديد گروهى ديگر مواجه شد و به علاوه هوشيارى و حسن نيت امام مسجد كه متوجه شد توطئهاى عليه روحانيت بوده، در شبهاى آخر فىالجمله اصلاح شد.
عجبا مىخواهند با انديشههايى كه چكيده افكار ماسينيون مستشار وزارت مستعمرات فرانسه در شمال افريقا و سرپرست روحى مبلغان مسيحى در مصر و افكار گورويچ يهودى ماترياليست و انديشههاى ژان پل سارتر اگزيستانسياليست ضد خدا و عقايد دوركهايم جامعهشناس ضد مذهب است، اسلام نوين بسازند پس و علىالاسلام السلام.
به خدا قسم اگر روزى مصلحت اقتضا كند كه انديشههاى اين شخص حلاجى شود و ريشههايش به دست آيد و با انديشههاى اصيل اسلامى مقايسه شود صدها مطلب بهدست مىآيد كه بر ضد اصول اسلام است و به علاوه بىپايگى آنها روشن مىشود. من هنوز نمىدانم فعلاً چنين وظيفهاى دارم يا ندارم ولى با اينكه مىبينم چنين بتسازى مىشود فكر مىكنم كه تعهدى كه دربارۀ اين شخص دارم ديگر ملغاست در عين حال منتظر اجازه و دستور آن حضرت مىباشم. كوچكترين گناه اين مرد بدنام كردن روحانيت است، او همكارى روحانيت با دستگاههاى ظلم و زور عليه توده مردم را به صورت يك اصل كلى اجتماعى درآورد، مدعى شد كه مَلِك و مالك و ملا و به تعبير ديگر تيغ و طلا و تسبيح هميشه در كنار هم بوده و يك مقصد داشتهاند.
اين اصل معروف ماركس و به عبارت بهتر مثلث معروف ماركس را كه دين و دولت و سرمايه سه عامل همكار بر ضد خلقند و سه عامل از خودبيگانگى بشرند به صد زبان پياده كرد، منتها به جاى دين، روحانيت را گذاشت، نتيجهاش اين شده كه جوان امروز به اهل علم به چشم بدترى از افسران امنيتى نگاه مىكند و خدا مىداند كه اگر خداوند از باب و يمكرون و يمكراللّه و اللّه خيرالماكرين در كمين او نبود او در مأموريت خارجش چه بر سر روحانيت و اسلام مىآورد. تبليغاتى در اروپا و امريكاله او از زهد و ورع و پارسايى تا خدمت به خلق و فداكارى و جهاد در راه خدا و پاكباختگى در راه حق شده است و بسيار روشن است كه دستهاى مرموزى در كار بوده و دوستان خوب شما در اروپا و امريكا اغفال شدهاند. من لازم مىدانم كه حضرتعالى گاهى برخى افراد بصير را ولو به طور خفا به اروپا و امريكا بفرستيد، جريانها را از نزديك ببينند و گزارش دهند كه به عقيده بعضى از دوستانتان در آنجا، پارهاى از حقايق از حضرتعالى كتمان مىشود.
@rozaneebefarda