دیگه مصمم شده بودم شکایت کنم
غریبی و بیکسی و از مرد و نامرده حرف زشت شنیدن و کتک خوردن و حجاب از سر کشیدن خیلی سخت بود
گوشی قاپیدن کار ناپسندی بود
ولی برای کسی اهمیتی نداشت
رفتیم کلانتری که اظهارات را بگیم یکی از پلیس ها سرم داد زد گفت مردم گشنه هستن میفهمی
چرا گیر میدی به خانم ها
هرچی خواستم حرف بزنم سرم فریاد زد
این اقا پلیس اطلاعات کلانتری بود
بهش گفتم مگه هرکسی گشنه بود باید لخت بشه بیاد تو خیابون که باز سرم داد زد و گفت جلوی گرونی و اختلاس را هم بگیر
و من سوختم از اینکه پلیس ماهم ازاین جماعت حمایت میکنه
رفتیم دادگاه قاضی هیچکدوم از اظهارات را ننوشته بود
شاید پنج شش بار ما را احضار کرد ولی نمیدونم چرا با این همه توضیحی که میدادم باز میگفت من فراموش کردم بنویسم
و با خنده همه چی را رد کرد .