کشف گور دسته جمعی در مشهد
طفلی، گلوله از روی پوست سرش عبور نموده و داد و فریاد راه انداخته، بالاخره با ریختن تنتورید به روی زخمش بیهوش میشود.
دستور رسیده است، هوا که روشن شد اثری از واقعه در مسجد و صحن ها باقی نماند.
لذا پاسبان ها و مأمورین درون مریضخانه شاه رضا، بدون رسیدگی و توجه به اینکه آیا این فردِ مجروح، مرده یا فقط غش نموده است همه را بار کامیون میکنند و به قبرستان می برند.
از قول پاسبان هایی که مامور دفن بودهاند شنیده میشود که هنگام دفن وقتی همه را در چاله های ریخته اند، صداهایی از چاله شنیده اند. در این که بین دفن شده ها زنده وجود داشته است هیچ شک نداشته باشید فقط میتوانید سوال بفرمایید علت این امر و دستور چه بوده است؟ بنده هم مثل شما نمی دانم؟
پاسیار نوایی وارد مشهد شده و پسر خود علی اکبر نوایی را به ریاست اداره سیاسی منسوب نموده است، هر خانه ای که در آن مجروح و پناهنده از واقعه پیدا می شود با خاک یکسان می گردد. نوایی با شناسایی قبلی که از مردم مشهد دارد، فوراً دستور توقیف عده ای را صادر میکند و به عده دیگری پیغام می دهد فلان مبلغ را تقدیم نمایید، افرادی که توقیف شدهاند یا بدون چون و چرا حاضر میشوند مبلغی داده و آزاد شوند یا به این پیغام وقعی نمی گذارند و گرفتار پروندهسازی پسر نوایی میشوند. آتشی در خراسان روشن شده است که شاید تا به امروز سابقه نداشته است.
👈برگرفته از کتاب های
📌خاطرات افسر گروهان پیاده لشکر خراسان، روزنامه رعدِ امروز، ۱۳۲۳ شماره ۲۱۴ تا ۲۵۱ و کوهستانی نژاد، مسعود، واقعه خراسان، حوزه هنری تهران، ۱۳۷۵
#ایستاده_ایم_مثل_گوهرشاد
.