💠خیانت بنی صدر در هویزه (۳)
✳️ من هم با بنیصدر مخالفم!
سید عبدالحسین موسوی از چهرههای شاخص منطقه دشت آزادگان نیز میگوید:
«آبان 59 شهید علمالهدی به دیدار من آمد. در بین گفتوگوها بحث را به سخنان خصمانه بنیصدر علیه عشایر منطقه و جریحه دارشدن احساسات مردم کشاندم. سید حسین گفت: من هم با بنیصدر مخالفم و هم با [مدنی] استاندار خوزستان. این دو نفر را افرادی مخلص برای نظام نمیبینم.»
سردار یونس شریفی اضافه میکند:
«دشمن در 3 ماه اول جنگ، مناطقی چون طلائیه، بستان و نیمی از سوسنگرد را به اشغال خود درآورده بود و تنها جاییکه هنوز آزاد مانده، هویزه بود. بنیصدر در جلسات شورای فرماندهی جنگ خیلی اصرار میکرد هویزه هم تخلیه شود، اما علمالهدی به شدت مخالف بود و میخواست هویزه را نگاه دارد. در مقطعی از جنگ، ماندن یا نماندن در هویزه به یکی از بحثهای داغ میان نیروهای خط امام و لیبرالهای طرفدار بنیصدر تبدیل شده بود. با این همه سرانجام اوایل دی 59 با فشار بنیصدر مجبور به تخلیه سپاه هویزه و استقرار در سوسنگرد شدیم. سید حسین، اما نامهای به آقای خامنهای نوشت و در آن برتوانایی سپاه هویزه و دفاع از خود تأکید کرد و سبب لغو موقت این دستور گردید. این نامه تا همین چند سال پیش نزد من بود، اما متأسفانه آن را گم کردم.»
❇️ راهکار شتابزده
در چنین شرایطی مردم از بنیصدر پیروزی میخواستند. بنیصدر هم از فرماندهان ارتش راهکار میخواست و میگفت:
«من دیگر نمیتوانم مقابل نظر و خواسته مردم و رهبران مذهبی مقاومت کنم. یا طرحی تهیه و اجرا کنید یا بروید در رسانههای گروهی صریحا علت عدم امکان عملیات آفندی را برای مردم توضیح دهید.»
فرماندهان ارتش میگفتند در حال حاضر نمیتوانیم عملیاتی فوری را برنامهریزی و اجرا کنیم؛ زمان بیشتری میخواهیم. اما بنیصدر قبول نکرد و در پایین نامهاش نوشت:
«ظرف یک هفته باید حمله صورت بگیرد.»
قبل از این دستور، برای آزادی خرمشهر و دیگر مناطق اشغال شده چند عملیات طراحی و اجرا شد که هیچ کدام موفق نبود. پل نادری، اولین عملیات تهاجمی دوران فرماندهی بنیصدر بود که 23 مهر 59 در غرب دزفول انجام شد. دومین عملیات هم 3 آبان 59 در جاده ماهشهر صورت گرفت.
اینبار اما بنیصدر خیلی به عملیات امید داشت. میگفت تنها نیروهای آموزش دیده ارتش را شرکت دهید و از حرفش هم کوتاه نمیآمد. میگفت سپاهیها و نیروهای مردمی تجربه شرکت در جنگهای کلاسیک را ندارند.
❇️ بهرهبردار سیاسی
رحیم موسوی که آن زمان فرماندار سوسنگرد بوده میگوید:
«بنیصدر میگفت این یک جنگ کلاسیک است؛تانک در برابر تانک. بنیصدر بهره سیاسی عملیات را میخواست. فکر میکرد با پیروزی در این عملیات، جایگاه سیاسیاش تضمین میشود. حتی پیش امام رفته و گفته بود اگر در کار ارتش دخالت نکنند، عراقیها را از منطقه اشغالی بیرون میکنیم.»
علی اکبر زحمتکش؛ از نیروهای سپاه سوسنگرد نیز این گفته را تأیید میکند:
«خبردار شدیم میخواهد حملهای از هویزه صورت گیرد. اول قرار نبود سپاه شرکت کند. بنیصدر نمیگذاشت.»
سردار یونس شریفی درباره این عملیات که اسم «نصر» یا «نصر نهایی» رویش گذاشتند، میگوید:
«2-3 روز به عملیات مانده بود که دیدم حسین ناراحت و عصبانی وارد مقر سپاه در هویزه شد. معلوم شد بنیصدر دستور داده که بچههای سپاه هویزه و علمالهدی نباید در عملیات نصر شرکت کنند. بلافاصله من و علمالهدی سوار ماشینی شدیم و رفتیم سوسنگرد. دیدیم بچههای سپاه سوسنگرد هم خیلی ناراحت و افسرده خاطر هستند.
در آنجا جلسهای گرفته شد و فرماندهان ارتش، صراحتا اعلام کردند که اگر بچههای سپاه در عملیات نصر شرکت نکنند، آن ها نیز نمیتوانند عملیات را خوب انجام دهند. لذا هر طور بود خود فرماندهان ارتش، بنیصدر را متقاعد کردند. من و علمالهدی شاد و خوشحال به هویزه برگشتیم.»
✳️ انتظار پیروزی با اولین گل!
سردار کریم کریمی پور؛ از فرمانده گردانهای سپاه در عملیات نصر در گزارشی که 26 دی 59 نوشته و مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ منتشر کرده، آورده است:
«با به دست آوردن این پیروزی، نیروهای خودی از هرگونه اقدام تأمینی غافل شده و برخی اقدامات مهندسی را که برای تحکیم مواضع به دست آمده و حفظ پیروزی لازم بود، انجام ندادند. ضعف مذکور به حدی بود که نیروها و تجهیزاتی چونتانکها و نفربرها بدون هیچگونه جانپناه و سنگری در دشت باز باقی مانده و جای مناسبی برای استقرار نداشتند.»
✳️ زمین را کربلا و زمان را عاشورا کردند!
در روز دوم (16 دی 1359) با تغییر صحنه جنگ و آتش شدید و غافلگیرانه دشمن، داستان عملیات نصر، غمانگیز میشود. به ناگاه ما مدافع شدیم و بعثیها مهاجم. ما عقب رفتیم و آنها پیش آمدند.
👇ادامه دارد👇