سال ۹۰ هوادار دو آتیشه‌ی جبهه پایداری بودم تمام جلساتی که پایداری برگزار می‌کرد میرفتم سالن مملو از جمعیت میشد پناهیان می آمد حسن عباسی می‌آمد روح الله حسینیان و رسایی و بقیه تک به تک وارد می‌شدند. چقدر با شکوه بود برای ما که احساس میکردیم یک گروه کاملا دو آتشه ی پاک وارد میدان شده است. عباسی سخنرانی را شروع می‌کرد و برای ما از پایان اصلاحات و شکل گیری گروه بندی‌های جدید میگفت. اول جلسه مستند پایان مدارا پخش میشد. کوچک زاده و بقیه کسانی که در لیست ما بودند هم وارد می‌شدند. سایت ها را هم رصد می‌کردیم تا ببینیم وضعیت به چه شکل است. سایت‌های خبریِ هواداری به ما میگفتند: یک طرف ما هستیم به عنوان جبهه پایداری و هوادارانش؛ یک طرف جبهه ی خائن و بی شرف! اصولگرایان و ما، اصلاحات را شکست داده ایم (اصلاحات آن دوره قهر کرده و غیر رسمی تحریم کرده بود) و مانده این جبهه ی خائن و بی شرف اصولگرایی... در چند جای تهران قرار بود پایداری جلسه بگذارد. در تمام جلسات رفتم. اول تمام جلسات حدود یک ساعت مستند پایان مدارا علیه هاشمی رفسنجانی پخش میشد و من همه را میدیدم و خسته هم نمی‌شدم و منتظر می‌ماندم تا دوباره پناهیان و عباسی (البته پناهیان همزمان سخنران جلسات جبهه متحد هم بود، و از این جهت غیر مستقیم القا میشد که خائن است) سخنرانی می‌کردند و ما خسته نمی‌شدیم و گوش می‌دادیم. انتخابات شد. یک رفیق روحانی کرمانی داشتم به نام ناصر ! از من خیلی بزرگتر بود. یک روز زنگ زدم گفتم: حاج ناصر رای ما لیست پایداری است. انقلابی بود و دو آتیشه ! گفت چرا پایداری! گفتم: اینها از همه تندرو‌ترند در دفاع از دین و انقلاب گفت: خوب است ولی مراقب باش تندروی به افراطی‌گری و خروج از جبهه حق ختم نشود. آن روز حالم از ناصر به هم خورد. دیگر حاج ناصر نبود. می‌دانستم او هم یک خائن بی شرف است و به دنبال تداوم این اصولگرایان بی شرف تر منتها هر روز برایش پیامک‌ها را می‌فرستادم بلکه ناصر هم به راه راست هدایت شود. نزدیک ۲ سال گذشت. ما تقریبا با کمک جبهه پایداری و رسانه هایش که حالا نیمی از مجلس را داشت، نیمی از انقلابیون اصولگرا را از قطار پیاده کرده بودیم. آقا شرف برایشان نگذاشتیم و همه جا کفرشان را اثبات می‌کردیم. دو سال دیگر گذشت. دو سال بعدش هم انتخابات ریاست جمهوری را باخته بودیم. هم مجلس دست یک دست افتاده بود دست اصلاح طلبان ! بعد از حدود ۶ سال به حرف های حسن عباسی فکر میکردم: مگر استاد نیامد در محل سخنرانی جبهه پایداری و گفت اصلاحات مرده است و حالا بحث بین گروه های دیگر است؟ مگر بی باک نیوز و بقیه ی سایت های جبهه نمی‌گفتند این اصولگرایان بی شرف را باید بزنیم؟ خب ما که هر روز بازنده تر می‌شویم؟ اصلاحات هم دوباره برگشته!! بعد از سال ها یاد حاج ناصر افتادم. دیگر نمی‌گفتم : ناصر او حاج ناصر بود. کمی فکر کردم. آمدم بیرون از تیم رسایی و بقیه و به ماجرا نگاه کردم. چیزی که من فهمیدم این است: اصلاحات تمام نشده است. این ما بودیم که برای معتبر شدن جبهه ی پایداری باید بقیه ی نامزدهای انقلابی را به اسم اصولگرایان از اعتبار می‌انداختیم تا شانس ما درون جبهه انقلاب از آنها بیشتر شود. من البته دیگر هوادار این تیم نبودم و فقط رصد می‌کردم. رصد بیشتر در انتخابات بعد به من نشان داد که ماجرا همین است. ما اصلاحات را فراموش کرده‌ایم و حالا پایداری ابزاری شده که به جان هم بیفتیم و شکست و شکست و شکست.... حرف زیاد است. از کسانی که این روزها شاید بی اعتبار شدن جبهه پایداری را دیده اند و مدعی هستند از آن خارج شده اند اما بر مدار تفرقه بازی می‌کنند. ۹۰ درصد کسانی که امروز ما را فحش می‌دهند اگر واقعا انقلابی باشند و مسئولیت پذیر ۱۰ سال بعد بر ما درود خواهند فرستاد. راستی حاج ناصر ! چه خبر؟ رفیق کرمانی، اکنون کجا هستی؟ نویسنده: رضا حقیقت عضو کانال هستی؟👇 🇮🇷 @soheil_salimi 🇮🇷