زلال وحی: حفیظ و امین(6) «قالَ اجْعَلْنِي عَلى‌ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ» (یوسف/55) «(يوسف) گفت: مرا بر خزانه‌هاى اين سرزمين (مصر) بگمار، زيرا كه من نگهبانى دانا هستم.» نکته‎ها 12. در تفسير مجمع‌البيان و الميزان از نوع عملكرد يوسف عليه السّلام اينگونه ياد مى‌شود: وقتى قحط سالى شروع شد؛ حضرت يوسف در سال اوّل، گندم را با طلا و نقره، در سال دوم، گندم را در مقابل جواهر و زيورآلات، در سال سوم، گندم را با چهارپايان، در سال چهارم، گندم را در مقابل برده‌ها، در سال پنجم، گندم را با خانه‌ها، در سال ششم، گندم را با مزارع و در سال هفتم، گندم را با برده گرفتن خود مردم معامله نمود. وقتى سال هفتم به پايان رسيد، به پادشاه مصر گفت: همه‌ى مردم و سرمايه‌هايشان در اختيار من است، ولى خدا را شاهد مى‌گيرم و تو نيز گواه باش، كه همه‌ى مردم را آزاد و همه‌ى اموال آنان را برمى‌گردانم و كاخ و تخت و خاتم (مهر وانگشتر) ترا نيز پس مى‌دهم. حكومت براى من وسيله‌ى نجات مردم‌ بود، نه چيز ديگر، تو با آنان به عدالت رفتار كن. پادشاه با شنيدن اين سخنان، چنان خود را در برابر عظمت معنوى يوسف كوچك و حقير يافت كه يكباره زبان به ذكر گشود و گفت: «أشهد أن لااله‌الااللَّه و أنّك رسوله» من هم ايمان آوردم، ولى تو بايد حاكم باشى. «إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكِينٌ أَمِينٌ» (منبع: تفسیر نور)