تهیه دستورکار تهاجمی علیه ایران برای ترامپ پیش از قرار گرفتن ترامپ بر کرسی ریاست جمهوری در کاخ سفید، اندیشکده‌های آمریکایی درصدد هستند تا برنامه پیشنهادی خود را برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران و نفوذ گسترده و روزافزون آن در منطقه، تهیه و منتشر کنند. این برنامه شامل پیشنهاداتی است که نباید از نگاه مقامات مسئول کشور دور بماند. با توجه به آنکه تقریباً یک ماه تا آغاز به کار دولت ترامپ در آمریکا فاصله داریم، اندیشکده‌های آمریکایی در تلاش هستند تا یک برنامه کامل سیاستی را به دولت او پیشنهاد دهند. بخش مربوط به ایران در این برنامه، بسیار قابل توجه است. با توجه به آنچه که در یک سال اخیر در منطقه رقم خورده است و با در نظر گرفتن سطح بالای تشنج و تنش در منطقه، عمده این اندیشکده‌ها بر این باورند که اکنون فرصت بسیار مغتنمی پدید آمده تا جمهوری اسلامی ایران را از جهات مختلف تحت فشار قرار داد و حتی برخی مدعی هستند که می‌توان شرایط را برای تغییر رژیم و تجزیه جغرافیایی ایران فراهم کرد. حذف بازیگران دولتی از حلقه متحدین ایران پس از سرنگونی صدام و استقرار دولت مردمی در عراق، جمهوری اسلامی توانست نفوذ خود را تا مرزهای فلسطین اشغالی توسعه بخشد. وجود یک مسیر تدارکاتی-لجستیکی زمینی، به مثابه ابزاری کارآمد برای تقویت عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود. اما باید توجه داشت که دسترسی زمینی جمهوری اسلامی به جغرافیای یک کشور، با کسب اجازه از حاکمیت مستقل دو کشور عراق و سوریه ممکن شده است. در چارچوب قواعد حاکم بر روابط بین‌الملل، بازیگران اصلی این عرصه، دولت-ملت‌ها هستند و بالتبع رضایت و همراهی یک بازیگر دولتی، امکانات و دسترسی‌های گسترده‌ای را در اختیار جمهوری اسلامی در جغرافیایی فراتر از سرزمین‌های خود، قرار می‌دهد. بنابراین چنین دسترسی، سطح و عمق آسیب‌پذیری منافع آمریکا و دیگر حامیان صهیونیسم را در منطقه غرب آسیا، به شدت افزایش می‌دهد. در برابر چنین وضعیتی، در اندیشکده‌های غربی یکی از راهکارهای تعریف شده، حذف بازیگران دولتی از حلقه حامیان و همراهان محور مقاومت است. به عبارت دیگر این مراکز فکری پیشنهاد کرده‌اند که آمریکا باید با استفاده از امکانات و ظرفیت‌های گوناگون خود، دولت‌هایی را که ازجمله حامیان محور مقاومت محسوب می‌شوند، از همراهی با این محور دلسرد و منصرف کند و در صورت امکان، ایشان را به مخالفان این جریان و جمهوری اسلامی ایران، مبدل سازد. برای مثال رابرت فورد، سفیر سابق آمریکا در سوریه و الجزایر، در یک تحلیل مفصل، مدعی شده است که برای مقابله با نفوذ ایران در عراق، نباید به اختلافات قومی-مذهبی دامن زد. به عبارت دیگر، وی مدعی است که روشن کردن آتش یک جنگ داخلی دیگر با استفاده از گروه‌های تکفیری در عراق، نه تنها باعث تضعیف نفوذ ایران در این کشور نخواهد شد بلکه بالعکس، امکان رخنه هر چه بیشتر جمهوری اسلامی ایران را در این کشور فراهم کرده و پایگاه مردمی مستحکم‌تری را برای ایران در عراق فراهم خواهد آورد. او پیشنهاد می‌کند که برای مقابله با نفوذ ایران در عراق، باید از معبر اقتصادی-معیشتی وارد شد. بخش قابل توجهی از برق و گاز مصرفی در بسیاری از شهرهای عراق توسط ایران تأمین می‌شود. همچنین زائران ایرانی، سهم زیادی در تأمین معیشت مردم شهرهای بزرگ عراق ازجمله، بغداد، نجف، کربلا، سامرا، بصره و ... دارند. از سوی دیگر، روابط فرهنگی گسترده و عمیقی هم در میان مردم دو کشور وجود دارد. فورد مدعی است که می‌توان در میان رهبران شیعه و سنی عراقی در داخل و خارج دولت این کشور، افرادی را یافت که با نفوذ رو به گسترش جمهوری اسلامی در این کشور مخالف هستند؛ بنابراین باید ایشان را متقاعد کرد که هژمونی ایران در عراق اولاً مانع استقلال کامل این کشور شده و همچنان می‌تواند اسباب شعله‌ور شدن اختلافات قومی-مذهبی را فراهم آورد. فورد سپس پیشنهاد می‌کند که غرب و در صدر آن آمریکا باید به متحد اصلی عراق تبدیل شود که می‌تواند تمام آنچه را که عراق در حوزه اقتصادی و معیشتی بدان نیاز دارد، فراهم نماید. این بدان معناست که باید منافع اقتصادی مردم عراق به نحوی تأمین شود که به تدریج نیازمندی ایشان به آنچه که از روابط میان ایران و عراق فراهم می‌شود، مرتفع گردد. ایجاد مشغله برای متحدین غیردولتی ایران بازیگران غیردولتی که ذیل محور مقاومت قرار می‌گیرند، در یک پیوند ایدئولوژیکی مستحکم به انقلاب اسلامی ایران، با جمهوری اسلامی ایران همراهی شده‌اند. بالتبع جمهوری اسلامی نیز حَسَب وظیفه انسانی و سیاسی خود، حمایت خود را از این گروه‌ها به منافع ملی-راهبردی خود گره زده است. این بدان معناست که جمهوری اسلامی، به همان اندازه که مناسبات انسانی را در حمایت از مظلوم درنظر می‌گیرد، مناسبات سیاسی و ملی خود را نیز مدنظر قرار می‌دهد.