بخشندگی امام حسن عسکری مردی به نام محمد بن على که در زمان امام حسن عسکری زندگی می کرد ، با این وجود اعتقادی به امام حسن عسکری نداشت و در عقیده هفت امامی بود او مى گويد: زمانی فقیر و تهى دست شديم زندگى بر ما خيلى سخت شد، پدرم به من گفت : خوب است در چنین شرایطی برويم نزد امام عسگرى عليه السلام مى گويند مرد بخشنده‌ای است. گفتم: او را مى شناسى ؟ پدرم گفت: نه او را مى شناسم ، و نه تا به حال وى را ديده ام. به ناچار با هم به سوى خانه آن حضرت حركت كرديم ، پدرم در بين راه به من گفت: ما فعلا پانصد درهم نيازمنديم كاش امام این مبلغ را به ما مى داد، دويست درهم براى خريد لباس ، دويست درهم براى خريد آرد و صد درهمش را براى مخارج ديگر زندگى مى رسانيم. محمد بن على مى گويد: من با خود گفتم: اى كاش سيصد درهم نيز، به من بدهد كه صد درهم براى خريد يك درازگوش و صد درهم براى مخارج و صد درهم نيز براى خريد لباس باشد، تا به جبل (قسمتهاى كوهستانى غرب ايران تا همدان و قزوين ) بروم. هنگامى كه به خانه امام عليه السلام رسيديم غلام آن حضرت بيرون آمد و بدون اینکه چیزی بگوییم یا خودمان را معرفی کنیم گفت: على بن ابراهيم و پسرش وارد شوند. چون وارد شديم و سلام كرديم امام عليه السلام به پدرم فرمود: اى على ! چرا تا كنون نزد ما نيامدى ؟ پدرم گفت: سرورم ! خجالت مى كشيدم با اين وضع ( فقر و نداری که به همه فشار آمده ) شما را ديدار كنم . مدتی نشستیم و پس از احوال پرسی و صحبت‌های معمولی ، از محضر امام اجازه رفتن گرفتیم و چون از محضر امام بيرون آمديم ، غلام آن حضرت به دنبال ما آمد و يك كيسه پول به پدرم داد و گفت: اين پانصد درهم است ! دويست درهم براى خريد لباس ، دويست درهم براى خريد آرد و صد درهم براى ساير مخارج به مصرف برسانید (چنان دقیق گفت گویا امام در این مسیر همراه ما بود ) آنگاه كيسه ديگرى به من داد و گفت: اين سيصد درهم است ! با صد درهم آن درازگوش بخر! و با صد درهم آن لباس تهيه كن ! و صد درهمش براى مخارج ديگر تو باشد.(من بسیار تعجب کردم ، زیرا پدرم مبلغ مورد نیازش را فقط در نزد من بیان کرد و کسی خبر نداشت ، از این تعجب تر ، مبلغ من بود که به پدرم نگفته بودم ، و فقط در ذهنم خطور کرد ، ولی با این وجود همان مبالغ درخواستی ما را دقیقا پرداخت کرد ) سپس گفت: امام فرمودند به ايران نرو بلكه به سورا (شهرى در عراق يا محلى در بغداد بوده ) برو محمد بن على نيز به سورا رفت و در آنجا (وضع مالی او بسیار عالی شد بطوری که در آنجا ) با زنى ازدواج نمود و روزانه چهار هزار دينار درآمد داشت . ولی متاسفانه در عقيده هفت امامى باقى ماند. کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84