برگی از داستان استعمار
قسمت 159: سگ سیر به شکار نمی رود
در سال ۱۱۵۱ هجری قمری نادرشاه به هندوستان لشکر کشید ؛ بهانه اش هم پناهنده شده فراریان افغان به هند بود ؛ این افراد هنگامی که نادر شهر قندهار را در جنوب غربی افغانستان به ایران بازگرداند به سوی هند گریخته بودند .
در این زمان سلسله گورکانی بر شمال و مرکز هند حکمرانی میکرد. پادشاهان گورکانی حدود دویست و بیست سال پیش از این حکومت خود را در هند آغاز کرده بودند. اما در زمان حمله نادر بسیار ضعیف شده و پایه های فرمانروایی شان کاملاً سست شده بود .
هم زمان با آغاز حکومت گورکانی ها در شمال هند، اروپایی ها به جنوب هند وارد شده بودند و با استفاده از رقابت حکومتهای کوچک محلی ، جای پای خود را روز به روز در این سرزمین محکم تر کرده بودند .
انگلیسیها دیرتر از بقیه اروپایی ها وارد هند شدند . اما با سرعت بیشتری در این سرزمین نفوذ کردند.
هنگامی که نادر برای حمله به شمال هند آماده میشد، محمد شاه گورکانی حاکم این منطقه بود و انگلیسی ها به تدریج به قلمرو او هم دست اندازی میکردند و منتظر فرصت مناسبی بودند تا سرزمینهای حاصلخیزی مانند بنگال در شمال شرقی هند را از آن جدا کنند.
نادر سپاه محمد شاه گورکانی را در نزدیکی دهلی به آسانی شکست داد و وارد این شهر شد و پس از مدتی تمام جواهرات و خزانه امپراتور گورکانی را بار شترهایش کرده بود و راه بازگشت را پیش گرفت.
غارت خزانه محمد شاه و کشتار تعداد زیادی از سپاهیان او به دست ارتش نادر، سلسله گورکانی را بیش از گذشته ضعیف و ناتوان کرد و فرصت مناسبی را در اختیار انگلیسی ها گذاشت تا به آسانی در مرکز شمال و شرق هند پیشروی کنند و به تدریج تمام شبه قاره هند را تحت تسلط خود درآورند .
نادر در مسیر بازگشت هنگامی که سپاهش به افغانستان رسیده بود باخبر شد گروهی از سربازان مقدار زیادی از جواهراتی را که از غارت دهلی و شهرهای دیگر به دست آورده بودند به او تحویل نداده و برای خودشان نگه داشته اند.
نادر پیش از این بخشی از غنیمتهای جنگ را به عنوان پاداش بین سربازان تقسیم کرده بود . اما حاضر نبود آنها بیش از اندازه ثروتمند شوند و فکر میکرد همان طور که سگ سبر به شکار نمی رود سرباز پولدار هم به جنگ نخواهد رفت .
نادر دستور داد که سربازان جواهرات و سکه های طلا و نقره ای را که بیش از سهمشان برداشته اند به فرماندهانشان تحویل دهند. هنگامی که خبر فرمان نادر در سپاه نود هزار نفری او پیچید بعضی از سربازان با بهانه هایی از لشکر جدا شدند تا در گوشه ای از کوه و دشت غنیمت ها را زیر خاک پنهان کنند تا در زمانی مناسب بازگردند و آنها بردارند.برخی از سربازها هم که نمی توانستند جواهرات را از چشم فرماندهانشان دور نگه دارند با خشم آنها را در رودخانه های سر راه انداختند تا به دست نادر هم نرسد.
خبر غنیمت هنگفت نادرشاه و گنج های افسانه ای که از خزانه هند بیرون کشیده بود پیش از ورودش به ایران در کشور پیچید و بیش از همه شرکت های اروپایی را بر سر شوق آورد.آنها امیدوار بودند با رسیدن این پول به ایران و ثروتمند شدن مردم بازارهای بهتر و مشتریان بیشتری برای کالاهای آنها پیدا شود .
سهم مردم ایران از این ثروت بی نظیر همان پاداشی بود که به سربازان داده شده بود ؛ به طوری که یکی از تاجران انگلیسی یک سال پس از فتح هند در یادداشت هایش نوشت که بیشتر سربازان نادرشاه لباس ابریشمی می پوشند اما نادر بیش از این حاضر نشد بهره ای از این گنج ها به کسی بدهد و آنها را در دژ استوار کلات در خراسان پنهان کرد.
به این ترتیب آنچه که نادر از هند آورده بود در ایران به دست کسی نرسید و تأثیری بر دادوستد و تجارت کشور نداشت اروپایی ها هم باید تا زمان جانشینان نادر و گشوده شدن این گنج ها منتظر میماندند. اما خبری که باز هم آنها را امیدوار کرد فرمان نادر پس از بازگشت از هند بود ؛ او مالیات تمام کشور را به مدت سه سال بخشیده بود . اکنون مردم با خیال راحت تری می توانستند از دسترنجشان بهره ببرند و پول بیشتری برایشان باقی میماند تا در بازار خرج کنند و کالاهای اروپایی ها را بخرند...
سرگذشت استعمار/مهدی میرکیایی ج 10(گنج های کلات) ص40
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛