جهاد علمی 🇵🇸🇮🇷
°| ‌معمولا در تابستان کلاس‌ها تعطیل می‌شد؛ پدرم بجای آن درس‌ها، درس دیگری برایم تعیین می کرد. من تاب
گر نگه دار من آن است که من می‌دانم، شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد... :) ما چند جوان بیست ساله بودیم که مسئولیت حفاظت از مقام معظم رهبری را بر عهده داشتیم. هیچ یک از ما آموزش و دوره‌های خاص حفاظتی را به طور خاص و ویژه ندیده بودیم، اما زمانی که ایشان در مسجد ترور شدند ایشان را ابتدا به درمانگاهی رساندیم ولی به دلیل اینکه لباس‌های ما خونی بود و یک مجروح همراهمان داشتیم کسی ما را نمی‌شناخت و پزشکان تصور کردند که خرابکار هستیم و کاری از دستشان برنمی‌آید . لطف خدا در آن بود که یکی از پرستاران نزد ما آمد و اکسیژن را وصل کرد. کپسول اکسیژن بزرگ بود و در خودرو حامل ایشان جا نمی‌شد آن پرستار همراه ما تا بیمارستان بهارلو آمد و مراقب آقا بود. در بیمارستان بهارلو هم پزشکان فشار خون آقا را گرفتند. روی پنج بود و دکترها نبض ایشان را گرفتند و گفتند تمام کرده‌اند. خواست خدا بود که مرحوم دکتر فاضل که به پنجه طلا معروف بود برای یک کمیسیون پزشکی در این بیمارستان حضور داشت. از اتاق عمل بیرون آمد و بالای سر آقا آمد و به ایشان رسیدگی کرد و بعد از یک ساعت کار پزشکی اعلام کرد که وضعیت ایشان بهتر است. شدت جراحت روی بدن ایشان بسیار بالا بود. ضبط صوت بمب‌گذاری شده روبروی سینه آقا منفجر شده بود و یک حفره چهار انگشتی روی سینه ایشان ایجاد کرده بود. چهار دنده ایشان، کتف و ترقوه آسیب جدی رسیده بود. یکی از این ترکش‌ها هم زیر گلوی ایشان بود. دکترها در این وضعیت جلوی خونریزی را گرفته بودند و... 🌱@jahadelmi313 🌱