زندگینامه و خاطرات 1⃣2⃣ به یاد دارم روزی با من مدام تماس می‌گرفت و من پاسخ او را نمی‌دادم. برای بار یازدهم به او جواب دادم و گفتم که در حال گوش دادن به سخنان بودم. وی با آمیخته با و گفت که به منزلش بروم. آنجا گفت که مسئولیت پرونده به من سپرده شده است. وی به طور مستقیم از سخن می گفت و رسما تصریح می کرد که من از این پس دیگر می شوم. هیچگاه را اینگونه ندیده بودم. راوی: یکی از دوستان نزدیک 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie