✳️خیلی امید وار بودم که دیگر همه چیز هماهنگ است☺️ . او گفت :( کسایی رو که گفتم ، این طرف بنشینن . ) ما بیست نفر رفتیم کمی آن طرف تر نشستیم . 🙃
🛑بعد از جمع جدا شدیم ، گفت :( آقایونی که جدا کردیم ، زحمت بکشن برن خونه هاشون .)🍃 همه ی محاسباتم ریخت بهم . باورم نمیشد. با تعجب تمام گفتم :( بله؟!) او گفت :( آقا شما ایرانی هستید ! نه ما رو اذیت کنید ، نه خودتون رو ، بفرمایید منزل 😕.) هر چه التماس کردیم ، فایده ای نداشت و قبول نکردند . 😢
☸از آن بیست نفر ، همه رفتند جز من . طرف در جواب اصرار من میگفت :( تو ایرانی خودم میدونم ما هم میدونیم پس برو دنبال کارت .) 😶رفتم به آن دو نفر رو انداختم آنها هم همین جواب را دادند و قبول نکردند .🙁
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie