*صبحانه ای با شهدا* 📌 *ماجرای برگزاری جشن ازدواج دامادی رحمت الله در وسط خط مقدم عملیاتی* 🔹️ یکی از همرزمان *شهید رحمت الله احمدی* اعزامی از بهشهر مازندران در لشگر ویژه ۲۵ کربلا نقل می کند: ◇ چند روز تا شروع عملیات مانده بود؛ گفت: دوستان بیایید دور من جمع شوید ! من روی یک جعبه مهمات مینشینم و یکی از شما بیاید سر و صورت مرا اصلاح کند! ◇ کنجکاو شده بودیم ، پرسیدیم : جریان چیست ؟! ◇ پاسخ داد : من هنوز داماد نشده ام، ولی دلم می خواست در عروسی ام مدح *حضرت علی (ع)* خوانده شود. ◇ می دانم دامادی ام در خط مقدم است ؛ پس از شما می خواهم که برایم این جا جشن بگیرید! 🔹️ خلاصه یکی از بچه ها سر و صورت او را اصلاح کرد و و دیگری مدح *امیرالمؤمنین(ع)* را خواند. 🔹️ چند شب بعد در همان ساعات اولیه ی عملیات، *رحمت الله* شربت شیرین *شهادت* را نوشید. ◇ رحمت الله متولد ۱۳۴۴ در شهر نکاء استان مازندران بوده و ۱۹ فروردین ۱۳۶۶ در عملیات کربلای ۸ در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع *شهادت* نائل آمد . 🔹️ بخشی از وصیت نامه *شهید رحمت الله احمدی*: ◇ در زمانیکه مملکت اسلامی ما مورد هجوم اجانب و دشمنان اسلام قرار گرفته تصمیم گرفتم برای حمایت از اسلام به جبهه های حق علیه باطل بروم ، اگر کشته شدم ترسی برای دشمنان و الگوئی برای بازماندگان باشم. ◇ انسان بالاخره دار فانی را وداع می گوید چه بهتر و افضل تر که انسان در راه خدا با دشمنان اسلام آگاهانه بجنگد و *شهید* شود. ◇ *خداوندا* هر آنچه مصلحت و رضای تو درآن هست من راضیم، مگر هیهات منه الذله مولاحسین ابن علی از یادمان رفته است ✍ *پ.ن: تصویر آرشیوی است* 🔹️ *صبحانه ای باشهدا*