✅ روز عید بود. یک دست لباس سرخ و سبز برای‌ او خریده بودیم. رفت بیرون و آمد. لباس را درآورد و کنارگذاشت. گفتم: همه لباس نو پوشیده اند، تو چرا لباست را در آوردی؟ گفت: اگر من این لباس را بپوشم، آن بچه ها که فقیر هستند و بابا و مامان ندارند،غصه می خورند و کسی‌ برای‌ آن ها لباس نمی‌ خرد. من دلم نمی‌ آید این لباس را بپوشم  بنابراین لباس های کهنه را بیشتر دوست دارم. 🌷خونم باید برای آقای خمینی بریزد. 🌷به عشق امام خمینی روزه میگیرم. 🌷مرا بِکُشید اما چادرم را برندارید. ... ... ... همه از یڪ خانواده اند اما...! چفیه بردوش پرچم به دست و برسَر ِتوست اے .. وصیت شهدا و سلاح تودر برابر هجوم دشمن است